دكتر محسن محبّي

مقدمه
نظام داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي(1) مهم‎ترين نظام داوري تجاري بين‎المللي در دوران معاصر است و همواره در عرصه داوري بين‎المللي پيشتاز و اثرگذار بوده و نقش مهمي در ترويج و توسعه اسلوب داوري در حل و فصل اختلافات تجاري بين‎المللي داشته است. هم قواعد داوري اتاق و هم آراء داوري كه در چارچوب داوري‎هاي اتاق صادر مي‎شود، از مهم‎ترين منابع حقوقي در زمينة داوري بين‎المللي است و از عوامل شكل‎دهنده و سازنده رويه داوري بين‎المللي به شمار مي‎رود.
ممتاز و پيشرو بودن نظام داوري اتاق و رواج و مقبوليت وسيع آن نزد تجّار و بازرگانان و شركتها و مؤسسات تجاري بين‎المللي مرهون عوامل گوناگون است كه از جمله آنها مي‎توان به چند عامل مهم‎تر كه به جايگاه ساختاري آن برمي‎گردد اشاره كرد. اول، ريشه داشتن نظام داوري اتاق در بطن بزرگترين تشكل بخش خصوصي اقتصادي در سطح جهاني يعني اتاق بازرگاني بين‎المللي و سابقه طولاني آن كه سالهاست در عمل مورد استفاده است و تجربه مي‎شود. دوم، داشتن مجموعه قواعد داوري منسجم و در عين حال منعطف كه بيشترين آزادي عمل را براي اصحاب دعوي پيش‎بيني كرده است. اين قواعد متناسب با تحولات حقوق داوري بين‎المللي و نيز نيازهاي جديد در حوزه تجارت بين‎الملل طراحي شده و هر از چند سال مورد اصلاح و بازبيني قرار گرفته و آخرين بار نيز در سالهاي اخير مورد بررسي و تجديدنظر واقع شده و قواعد جديد داوري اتاق از اول ژانويه 1998 (11 دي 1376) لازم‎الاجرا شده و هم‎اكنون مورد استفاده است.(2) سوم، استقلال و خود گردان بودن نظام داوري اتاق و برخورداري از يك سازمان داوري مناسب و مجهز و توانا مركب از ديوان داوري و دبيرخانه آن، كه اداره و نظارت مستمر و مؤثر بر جريان داوري‎هايي كه به قواعد داوري اتاق ارجاع مي‎شود، و نيز رفع و رجوع مشكلات و بن‎بست‎هايي كه احياناً در طول داوري حادث مي‎شود، برعهده آن است. ضمناً وجود همين سازمان داوري فرصتي ايجاد كرده كه آراء داوري و تجاربي كه در داوري‎هاي اتاق در سراسر جهان و بين طرفين و توسط داوراني با فرهنگ‎هاي مختلف و نظام‎هاي حقوقي گوناگون توليد مي‎شود، به خوبي جمع‎آوري و متراكم شود و از اين گنيجينة تجارب براي سياستگزاريهاي اتاق و بهينه‎سازي نظام داوري آن استفاده شود.
البته علاوه بر اين ويژگي‎هاي سازماني، رژيم داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي ويژگي‎هاي حقوقي و كاركردي خاصي هم دارد كه بعداً در جاي خود راجع به آنها بحث مي‎كنيم (رك. مباحث بند هـ ، قسمت دوم).
در اين مقاله ابتدا خود اتاق بازرگاني بين‎المللي را مختصراً معرفي مي‎كنيم تا زمينة بحث درباره نظام داوري اتاق فراهم شود (قسمت 1). معرفي نظام داوري اتاق، امتيازات داوري بطور كلي و سپس ويژگي‎هاي كاركردي و حقوقي نظام داوري اتاق موضوع مباحث قسمت بعدي است (قسمت 2). آنگاه جريان داوري و ترتيبات و تشريفات آن تحت قواعد داوري اتاق را با تفصيل بيشتر مطالعه مي‎كنيم و مراحل مختلف جريان داوري و نحوه نظارت سازمان داوري اتاق بر آن را توضيح مي‎دهيم و در مطاوي بحث، قواعد جديدي داوري اتاق را كه در واقع آيين دادرسي در داوري است نيز بررسي مي‎كنيم (قسمت3).

1
اتاق بازرگاني

اتاق بازرگاني بين‎المللي توسط عده‎اي از بازرگانان و تجّار بخش خصوصي بعد از جنگ جهاني اول به سال 1919 تأسيس شده است. اين اتاق بزرگترين و مهم‎ترين تشكيل سازمان يافته بخش خصوصي اقتصادي است كه به صورت يك سازمان بين‎المللي غيردولتي (NGO)(3) تشكيل گرديده است و در صحنه بازرگاني بين‎المللي حضور و نقش مؤثري داشته است، به نحوي كه امروزه طرف مشورت و همكاري و هماهنگي با سازمان‎هاي بين‎المللي تخصصي مانند سازمان تجارت جهاني (WTO)،(4) سازمان همكاري و توسعه اقتصادي اروپا (OECD)،(5) شوراي تجارت و توسعه سازمان ملل متحد (UNCTAD)(6) مي‎باشد.
هدف اصلي و محوري اتاق بازرگاني بين‎‏‎المللي عبارت است از هماهنگي و تسهيل مراودات بازرگاني و فعاليت‎هاي تجاري و اقتصادي در سطح جهاني، رفع موانع و مشكلات آن، تقويت سيستم اقتصاد بازار بر مبناي رقابت آزاد، تسريع و روان‎سازي مبادلات تجاري با تأكيد بر نقش بخش خصوصي، هماهنگي و يكسان‎سازي عرفها و رويه‎هاي تجاري در زمينه‎هاي مختلف و بالاخره حفظ منافع دست‎اندركاران تجارت و بازرگاني بين‎المللي در كشورهاي جهان، يكي از اقدامات و برنامه‎هاي مهم اتاق براي تحقق اين اهداف تأسيس نظام داوري بوده است.

الف ـ ساختار اتاق بازرگاني بين‎المللي
اتاق بازرگاني بين‎المللي به موجب اساسنامه‎اي اداره مي‎شود كه در سال تأسيس آن (1919) به تصويب «شوراي جهاني»(7) اتاق رسيده است. مقر و محل اصلي اتاق بازرگاني بين‎المللي در پاريس است، اما هيچگونه ارتباطي با كشور فرانسه ندارد و چنان كه اشاره شد، يك سازمان بين‎المللي خصوصي و غيردولتي مستقل (NGO) محسوب مي‎شود.
بالاترين مقام اجرايي اتاق، رئيس آن است كه از بين شخصيت‎هاي تجاري موجه و معتبر در بخش خصوصي و توسط «شوراي جهاني» اتاق انتخاب و منصوب مي‎شود و در حال حاضر يك بازرگان لبناني (آقاي عدنان قصّار) مقيم پاريس است. «شوراي جهاني» عالي‎ترين مرجع تصميم‎گيري و سياست‎گزاري اتاق است و در واقع مجمع عمومي اتاق به شمار مي‎رود. «شوراي جهاني» متشكل از هيأت نمايندگان بخش خصوصي در كشورهاي مختلف است كه از طريق «كميتة ملي» اتاق در هر كشور معرفي مي‎شود. ركن ديگر اتاق، «هيأت اجرايي» (هيأت رئيسه)(8) است كه مي‎تواند تا 30 عضو داشته باشد و در حال حاضر 25 عضو دارد. اعضاي هيأت اجرايي با پيشنهاد رئيس اتاق و تصويب «شوراي جهاني» آن به مدت 3 سال منصوب مي‎شوند و وظيفه آن اجراي مصوبات و تصميمات اين شورا است. «دبيرخانه بين‎المللي»(9) ركن ديگر از سازمان اتاق است كه كار آن ايجاد هماهنگي بين بخش‎هاي مختلف اتاق و نيز انجام ارتباطات اتاق با اعضا و سايرين است.
ساختار مياني اتاق بازرگاني مشتمل بر كميسيون‎هاي تخصصي، گروه‎هاي كاري تخصصي و واحدهاي سازماني مستقل. كميسيونهاي مختلف مهم‎ترين واحد سازماني اتاق است كه هر كدام عهده‎دار بررسي و مطالعه در يكي از عرصه‎هاي تجارت بين‎المللي مي‎باشند و زيرنظر دبيرخانه فعاليت مي‎كنند. اعضاي كميسيون‎هاي اتاق بازرگاني از بين متخصصين رشته مربوط انتخاب مي‎شوند و زير نظر دبير كميسيون انجام وظيفه مي‎كنند. علاوه بر اين، گروههاي كاري تخصصي نيز برحسب نياز تشكيل مي‎شود كه كار آنها انجام پروژه‎هاي تحقيقاتي است. واحدهاي سازماني مستقل كه در داخل چارچوب اتاق ايجاد شده‎اند وظايف و اختيارات وسيع‎تري دارند و هر يك در يكي از حوزه‎هاي مربوط به تجارت بين‎الملل فعال مي‎باشند. واحدهاي سازماني به صورت مستقل و دائمي تشكيل شده‎اند، در حالي كه گروههاي كاري پس از انجام كار يا پروژة مربوط، منحل مي‎شوند.
كميسيون‎ها و گروههاي خاص و واحدهاي سازماني مستقل اتاق كه در حال حاضر در اتاق تشكيل شده و فعال مي‎باشند، عبارتند از:
كميسيون‎ها:
ـ بانكداري
ـ محيط‎زيست
ـ نيرو
ـ خدمات مالي و بيمه
ـ مالكيت صنعتي و معنوي
ـ داوري بين‎المللي
ـ رويه‎هاي تجاري بين‎المللي
ـ تجارت بين‎المللي و سرمايه‎گذاري
ـ حقوق و رويه‎هاي مربوط به رقابت
ـ بازاريابي، تبليغات و توزيع كالا و خدمات
ـ ماليات
ـ ارتباطات بين‎المللي
ـ حمل و نقل (زميني، دريايي، هوايي)

مهم‎ترين گروههاي خاص:
ـ تجارت در جامعه
ـ گروه مشورتي اقتصاد اتاق
ـ پروژه تجارت الكترونيك
ـ كميتة مبارزه با اخاذي و رشوه در بازرگاني

واحدها و مؤسسات سازماني اتاق:
ـ مؤسسه حقوق تجارت بين‎الملل
ـ دفتر بين‎المللي اتاقهاي بازرگاني بين‎المللي
ـ دفتر مبارزه با جرائم و تقلبات تجاري
ـ مؤسسه انتشارات
ـ دفتر ارتباط با سازمان ملل و ساير سازمانهاي بين‎المللي
ـ ديوان بين‎المللي داوري
ـ مركز كارشناسي

همانطور كه ملاحظه مي‎شود، ديوان بين‎المللي داوري اتاق يكي از واحدهاي سازماني اتاق است، اما چنان كه خواهيم ديد، اتاق در كار خود كاملاً مستقل است و اعضاي آن مستقيماً توسط كميتة ملي هر كشور معرفي مي‎شوند و با تأييد «شوراي جهاني» اتاق منصوب مي‎شوند. اين ديوان يك دبيرخانه است كه خدمات لازم را به ديوان داوري اتاق و نيز به اصحاب دعوي و داوران در هر پرونده ارائه مي‎كند. ديوان داوري و دبيرخانه دو ركني هستند كه روي هم رفته «سازمان داوري اتاق» را تشكيل مي‎دهند و بعداً در قسمت 2 درباره آن توضيح مي‎دهيم.

ب ـ كميته‎هاي ملي اتاق
همانطور كه گفتيم، اتاق بازرگاني بين‎المللي محل تجمع و تشكل بازرگانان و شركتها و مؤسسات تجاري بخش خصوصي از سراسر جهان است و كليه اشخاص حقيقي و حقوقي كه در عرصه تجارت و بازرگاني به معناي وسيع آن، منجمله صنعت، فعاليت دارند مي‎توانند به عضويت اتاق در پاريس درآيند. ارتباط اتاق با بخش خصوصي هر كشور از طريق «كميتة ملي» اتاق در آن كشور است و عضويت تجّار و بازرگانان هر كشور در اتاق نيز از طريق همين كميتة ملي صورت مي‎گيرد. كميته ملي اتاق را در هر كشور بازرگانان بخش خصوصي و فعالان در حوزه تجارت و بازرگاني تشكيل مي‎دهند، كه اغلب اعضاي اتاق بازرگاني داخلي آن كشور نيز هستند. به هر حال، همين كه اعضاي كميته ملي اتاق در كشور به حد نصاب (دست كم 15 عضو) برسد و تأسيس شود مي‎تواند در اتاق پاريس عضو شود و اعضاي آن يكجا به عضويت اتاق بازرگاني بين‎المللي درمي‎آيند. كميتة ملي هر كشور رابط بخش بازرگاني و تجارت آن كشور با اتاق بازرگاني بين‎المللي و بالعكس است و از خدمات اتاق برخوردار مي‎شود. در صورتي كه در كشوري كميتة ملي وجود نداشته باشد، بازرگانان و تجّار علاقمند مي‎توانند مستقيماً به عضويت اتاق درآيند كه البته مشروط به تصويب درخواست آنها در «شوراي جهاني» اتاق مي‎باشد.
در ايران، كميته ملي اتاق بازرگاني بين‎المللي اول بار به سال 1354 از طريق اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران تشكيل شده و فعال بوده است. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، با اين كه نقش بخش خصوصي در اقتصاد كشور محدود و كمرنگ شد، اما كميتة ملي ايران منحل نشد ولي طبعاً در سطح محدودتري وجود داشته است و پس از يك دوره فترت مجدداً از سال 1364 دور جديد فعاليت خود را آغاز كرده است و در حال حاضر قريب 130 عضو دارد كه همگي از طريق كميته ملي ايران به عضويت اتاق بازرگاني بين‎المللي در پاريس درآمده‎اند. كميتة ملي اتاق در ايران به موجب اساسنامه اداره مي‎شود كه اركان آن را مشخص كرده است (رئيس، شوراي كميته، هيأت رئيسه، دبيركل). كار اصلي كميته ملي عبارت است از ايجاد ارتباط بين اعضا و اتاق پاريس، مبادله اطلاعات و انتقال دستاوردها و نتايج حاصله از فعاليت‎هاي اتاق پاريس در زمينه‎هاي گوناگون تجارتي به سطح داخلي، ارائه خدمات كارشناسي در زمينه تجارت بين‎المللي به اعضا، آموزش و ارتقاء دانش و اطلاعات تجارتي اعضا از طريق برگزاري سمينارهاي آموزشي و تخصص و انتشارات، و بالاخره تسهيل و تسريع مراودات تجاري بين‎المللي و فراهم كردن زمينه همكاري مشترك در سطح تجارت بين‎المللي. كميتة ملي ايران پس از تجديد فعاليت در سال 1364 مبادرت به تشكيل چهار كميسيون تخصصي كرده كه قرينه بعضي كميسيون‎هايي است كه در اتاق پاريس وجود دارد. كميسيون‎هاي تخصصي كميتة ملي ايران عبارتند از: كميسيون بانكداري، كميسيون حمل و نقل، كميسيون حقوق و داوري، كميسيون بيمه. هر كميسيون يك نفر دبير دارد و اعضاي كميسيون‎ها از كارشناسان ارشد رشته مربوط مي‎باشند. كميسيون‎ها زير نظر دبيرخانة كميته فعاليت مي‎كنند.
تا جايي كه به نظام داوري اتاق مربوط مي‎شود، كميته‎هاي ملي دو وظيفه سازماني دارند: يكي معرفي عضو براي ديوان داوري اتاق و دوم معرفي و پيشنهاد داور در مواردي كه ديوان استعلام مي‎كند (ماده 9 (3) و (6) قواعد داوري اتاق).

ج ـ دو فعاليت ويژه اتاق
با توجه به وسعت و اهميت وظايف اتاق و حوزه فعاليت‎هاي آن در سطح بين‎المللي، اتاق بازرگاني بين‎الملي شيوه‎هاي مختلفي را براي انجام وظايف و تحقق اهداف خود به كار مي‎گيرند. و تشكيلات مناسبي را نيز در داخل سازمان اتاق ايجاد كرده است كه قبلاً آنها را معرفي كرديم. اما در بين شيوه‎ها و راهكارهايي كه اتاق براي انجام برنامه‎ها و تحقق اهداف خود به كار مي‎گيرد، دو راهكار اساسي وجود دارد كه بيش از همه مورد استفاده است و ابتكار آن مخصوص اتاق است و فعاليت‎هاي راهبردي اتاق را صورت‎بندي و مشخص مي‎كند: يكي تهيه و جمع‎آوري رويه‎ها و عرفهاي تجاري در زمينه انواع فعاليتهاي تجارتي و تنظيم و تدوين آنها به صورت «مقررات متحدالشكل»، كه اثر مهم و وسيعي در يكسان‎سازي و قاعده‎مند كردن و نهايتاً تسهيل مراودات تجاري دارد.(10) دوم، تشكيل چند سازمان تخصصي دائمي و مستقل در چارچوب تشكيلات اتاق مانند مؤسسه حقوق و رويه تجاري، يا مراكز كارشناسي بين‎المللي كه كار آنها ارائه خدمات تخصصي در زمينه بازرگاني بين‎المللي است، كه در بين اين سازمانها «ديوان بين‎المللي داوري اتاق» مهم‎تر و قديمي‎تر است و در عمل موفقيت‎هاي زيادي كسب نموده است و همانطور كه پيش از اين اشاره كرديم، نظام داوري اتاق يك نظام پيشرو، شاخص و اثرگذار در عرصه داوري بين‎المللي به شمار مي‎رود.
معرفي بيشتر اين سازمان داوري و بحث و بررسي در اطراف قواعد داوري آن موضوع اصلي اين نوشته است.

2
نظام داوري اتاق

الف ـ زمينه‎هاي تأسيس سازمان داوري اتاق
نظام داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي در سال 1923 تأسيس شده است يعني چهار سال پس از تشكيل خود اتاق به سال 1919، تهيه قواعد داوري و تشكيل ديوان داوري اتاق در چنين فاصله كوتاهي نشان‎دهنده اين واقعيت است كه مسؤولان و سياستگزاران اتاق از همان ابتداي كار متوجه شدند كه گرچه وقوع اختلافات و دعاوي بين تجّار و بازرگانان، امري طبيعي است اما اگر بدرستي و با شيوه‎هاي مناسب حل و فصل نشود، يكي از موانع اساسي مراودات تجاري است و موجب اتلاف وقت و هزينه مي‎شود. از طرفي، در جستجوي شيوه‎هاي مناسب حل و فصل دعاوي تجاري به اين حقيقت پي بردند كه دعاوي و اختلافات تجاري كه در سطح بين‎المللي رخ مي‎دهد ويژگي‎هايي دارند كه دشواريهاي خاصي در راه حل و فصل آنها به شيوه‎هاي سنتي مانند مراجعه به دادگاههاي دولتي يا حتي داوري‎هاي پراكنده ايجاد مي‎كند. در واقع طبيعت حقوقي پيچيده و چند لايه بودن دعاوي بين‎المللي كه ناشي از قراردادهاي بين‎المللي با موضوعات مختلف است (از قرارداد خريد و فروش ساده گرفته تا قراردادهاي سرمايه‎گذاري) اقتضا مي‎كند كه رسيدگي و حل و فصل آنها توسط اشخاصي انجام شود كه هم مورد اعتماد طرفين باشند و هم از تسلط و تخصص لازم در رشته مربوط برخوردار باشند. چنانكه خواهيم ديد، مناسب‎ترين شيوه حل اختلاف كه اين اقتضائات را برمي‎‎آورد، همانا شيوه داوري است.
گفتيم ويژگيهاي دعاوي بين‎المللي در انتخاب شيوه حل و فصل آنها مؤثر است. بعضي اين ويژگي‎ها را ذيلاً مرور مي‎كنيم:
1 ـ ارتباط حقوقي قرارداد و اختلاف حاصل از آن با نظام حقوقي و قوانين كشورهاي مختلف (از محل انعقاد قرارداد گرفته تا محل اجرا و محل پرداخت) كه مداخله هر يك از اين قوانين مي‎تواند مسائل حقوقي پيچيده‎اي را پيش آورد و رسيدگي دادگاه را طولاني‎تر سازد؛
2 ـ تنوع فرهنگي اصحاب دعوي و حتي قاضي رسيدگي كننده به دعوي كه هركدام تاريخ و فرهنگ متفاوتي دارند به ويژه از حيث برداشتي كه از مفهوم حل و فصل عادلانه دارند و نيز انتظاراتي كه به دنبال چنين برداشتي در ذهن ايشان ايجاد مي‎شود؛
3 ـ عدم تمايل طرفين در مراجعه به مراجع قضايي كشور طرف مقابل يا حتي كشور ثالث به علت ناآشنايي و گاه بي‎اعتمادي به نظام حقوقي و قضايي آن كشور؛
4 ـ بيم از بي‎مهري احتمالي مراجع رسيدگي دولتي در كشور بيگانه به علت احتمال نفوذ و تأثير عوامل كشوري يا ملي يا اجتماعي در سرنوشت دعوي بويژة در مواردي كه طرف دعوي يك دستگاه دولتي در كشور محل دادگاه باشد، كه باعث مي‎شود طرفين از مراجعه به دادگاههاي داخل اكراه داشته باشند؛
5 ـ پر هزينه بودن رسيدگي قضايي و الزام به داشتن وكيل در بعضي كشورها و نيز طولاني و چند مرحله‎اي بودن جريان رسيدگي دادگاه تا صدور حكم نهايي و لازم‎الاجرا؛
6 ـ احتمال افشاي اسرار تجاري و اسناد و مدارك طرفين كه در جريان رسيدگي علني در دادگاه خواه‎ناخواه مطرح مي‎شود؛
7 ـ ناكارآمدي سيستم قضايي داخلي براي رسيدگي صحيح و مطمئن به دعاوي بين‎المللي و عدم تخصص قضات داخلي، به اين علت كه آيين دادرسي داخلي علي‎الاصول براي حل و فصل دعاوي داخلي هر كشور طراحي مي‎شود و قضات هم اساساً براي رفع منازعات و دعاوي داخلي تربيت مي‎شوند.
هر يك از موارد فوق يكي از ويژگي‎هاي دعاوي بين‎المللي را رقم مي‎زند كه به نوبه خود بستر مناسبي است كه اگر دعاوي بين‎المللي در محاكم داخلي مطرح شود يا حتي اگر به داوري‎هاي موردي و خارج از نظارت ارجاع شود، مي‎تواند دشواريهاي مهمي را در راه حل و فصل اين قبيل دعاوي ايجاد كند. همين ملاحظات بود كه مسؤولان اتاق را قانع كرد كه شيوه‎هاي سنتي حل و فصل دعاوي پاسخگوي دعاوي تجاري بين‎المللي نيست و با ضرورتهاي تجارت آن هم در سطح بين‎المللي، از قبيل سرعت و دقت و بويژه اعتماد متقابل، تناسبي ندارد و بايد از مكانيسم‎ها و شيوه‎هاي ديگري براي رفع اختلافات تجاري بين‎المللي استفاده شود.

ب ـ «داوري»: قاضي طبيعي براي دعاوي بين‎المللي
بطور كلي، شيوه‎هاي حل و فصل اختلافات (بويژه در سطح بين‎المللي) را مي‎توان به دو گروه اصلي تقسيم كرد: يكي رسيدگي قضايي در محاكم كه بنا به ماهيت خود علي‎الاصول شيوه «ترافعي» است، دوم شيوه‎هاي دوستانه كه مبتني بر «تراضي» طرفين دعوي است. گروه دوم، خود مشتمل است بر داوري،(11) سازش،(12) مراجعه به كارشناس،(13) ميانجيگري(14) و واقعيت‎يابي(15) كه وجه مشترك همه آنها، همانطور كه اشاره شد، توافق و تراضي قبلي طرفين است كه در واقع اساس صلاحيت و مشروعيت مرجع رسيدگي مربوط را نيز تشكيل مي‎دهد. همين ويژگي، يكي از مهم‎ترين وجوه افتراق شيوه‎هاي رسيدگي دوستانه را بار رسيدگي قضايي رقم مي‎زند، زيرا براي استفاده از شيوه رسيدگي قضايي در دادگاه نيازي به توافق قبلي طرفين نيست و هر يك از طرفين دعوي مي‎تواند به دادگاه مراجعه و درخواست رسيدگي نمايد. اصولاً دادگاه داراي صلاحيت عام است و مشروعيت و اقتدار آن براي رسيدگي به دعاوي ناشي از قانون است و توافق اصحاب دعوي نقشي در آن ندارد.
به هر حال، جوهر اصلي شيوه‎هاي دوستانه حل و فصل دعاوي عبارت است از تراضي و توافق اصحاب دعوي كه براي حل اختلاف به شخص ثالث رجوع كنند. همين تراضي است كه باعث مي‎شود اولاً فضاي سنگين نزاع و بگومگو در دادگاه، به جوّ دوستانه تبديل شود و از انعطاف زيادي برخوردار باشد و ثانياً اصحاب دعوي آزادي عمل فراواني در نحوه حل و فصل دعاوي خود داشته باشند.(16) شيوه‎هاي دوستانه حل اختلاف ـ به ويژه داوري ـ هم در دعاوي داخلي قابل استفاده است و هم در دعاوي بين‎المللي؛ با اين تفاوت كه در دعاوي داخلي مراجعه به دادگاه يا به داوري جايگزين يكديگر مي‎باشند، در حالي كه در دعاوي بين‎المللي چون دادگاه بين‎المللي وجود ندارد، مراجعه به داوري عملاً شيوه منحصر به فرد حل اختلاف بشمار مي‎رود.
به هر حال، اتاق بازرگاني بين‎المللي كه كوتاه زماني پس از تشكيل و در چارچوب اهداف راهبردي خود يعني تسهيل مراودات و مبادلات تجاري بين‎المللي و رفع موانع آن، در جستجوي نظام حقوقي آنسب و اصلح براي حل و فصل اختلافات و دعاوي تجاري برآمده بود، با توجه به همين ملاحظات بود كه به اين نتيجه رسيد كه «قاضي طبيعي» براي رفع منازعات و دعاوي تجاري بين‎المللي همانا اسلوب داوري است. در هر صورت، اتاق در سال 1923 مبادرت به تأسيس «ديوان داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي» نمود و قواعد داوري آن را نيز تهيه و تدوين كرد و بدينسان نظام داوري اتاق در همان سال پا گرفت.(17)
امتيازات داوري را به تفصيلدر بخش بعدي مورد مطالعه قرار مي‎دهيم، در اينجا لازم است اشاره كنيم كه جاذبة اصلي داوري در عنصر توافق و تراضي اصحاب دعوي نهفته كه عرصة وسيعي را براي آزادي انتخاب و عمل طرفين ايجاد مي‎كند كه از انتخاب داور يا داوران گرفته تا نحوه رسيدگي و تعيين آيين داوري و قانون ماهوي حاكم بر دعوي و حتي نحوة اجراي رأي داوري گسترده است.(18) پس، قبل از توضيح ويژگي‎هاي نظام داوري اتاق، ببينيم علاوه بر عنصر تراضي و توافق كه جوهر داوري است، امتيازات ديگر آن كدام است كه آن را به «قاضي طبيعي» براي حل و فصل اختلافات بين‎المللي تبديل كرده است.

ج ـ امتيازات داوري
از مجموع مطالبي كه گفتيم بخوبي مي‎توان دريافت كه چون اسلوب داوري مبتني بر توافق و تراضي است، جو اعتماد و دوستانه‎اي بين طرفين ايجاد مي‎كند و از گسترش نزاع و التهاب كه معمولاً در حالت بروز اختلاف بوجود مي‎آيد، جلوگيي مي‎كند. علاوه بر اين، چون در داوري طرفين مي‎توانند افراد مورد نظر و اعتماد خود را با توجه به تخصص آنها بعنوان داور انتخاب نمايند لذا آسودگي خيال بيشتري خواهند داشت كه دعوايشان توسط افراد مورد اعتماد و متخصص، با سرعت كافي در رسيدگي، با بيطرفي بيشتر، با رعايت محرمانه بودن اختلافات و حفظ اسرار تجاري ايشان و بالاخره با هزينه كمتري حل و فصل مي‎شود. همين‎ها، امتيازات اسلوب داوري به شمار مي‎رود.

(1)رعايت تخصّص
منشأ اختلافات بين‎المللي، قراردادهاي بين‎المللي است. از قراردادهاي نسبتاً ساده‎تر خريد و فروش بين‎المللي كه بگذريم، قراردادهاي انتقال تكنولوژي، اجراي طرحهاي عمراني صنعتي و توليدي بزرگ، قراردادهاي ساختماني (اعم از ابنيه، سدسازي، پل سازي و امثال آنها)، قراردادهاي تأمين مالي و بانكي، و بالاخره قراردادهاي سرمايه‎گذاري كه در سطح بين‎المللي منعقد مي‎شوند، هر يك متضمن موضوعات و مسائل حقوقي پيچيده و وسيعي هستند. طبيعي است كه اختلافات و دعاوي ناشي از چنين قراردادهايي نيز به نوبه خود پيچيده و متنوع و گسترده مي‎باشد كه حل و فصل آنها از عهده افراد متخصص و آشنا با مسائل قراردادهاي بين‎المللي و نوع فعاليت موضوع قرارداد برمي‎آيد، و ارجاع آنها به دادگاههاي داخلي مطلوب و مطمئن نيست، زيرا قضات محاكم داخلي علي‎الاصول براي رسيديگ به اين نوع دعاوي تربيت نشده‎اند و بجز موارد استثنايي اساساً تخصصي در مسائل حقوقي بين‎المللي ندارند و انتظاري هم نمي‎رود كه علي‎العموم از چنين تخصص‎هايي برخوردار باشند. به علاوه، دعاوي و اختلافات ناشي از اين نوع قراردادها معمولاً متضمن مبالغ هنگفت است و شركتها و مؤسسات بزرگ بين‎المللي يا چند مليتي در آنها درگير مي‎باشند و نتيجه رسيدگي تأثير مستقيم و مهمي در سرنوشت آنها دارد و به همين لحاظ طرفين اين قبيل دعاوي مايلند كه دعوي توسط افراد مورد اعتماد و اهل فن كه از موضوع قرارداد و اختلاف حاصله سر در مي‎آورند، رسيدگي و تصميم‎گيري شود. در رسيدگي قضايي توس دادگاه، طرفين هيچگونه مداخله و نقشي در انتخاب قاضي و حتي آيين دادرسي ندارند. تنها اسلوبي كه اين امكان را فراهم مي‎كند كه دعوي به قاضي كارشناس و صاحبنظر در موضوع ارجاع شود، داوري است كه اصحاب دعاوي داور يا داوران مورد نظر خود را كه علاوه بر آشنايي و اعتمادي كه به او دارند، به عقيده ايشان با فعاليت‎هاي موضوع قرارداد نيز آشنا هستند و اطلاعات و تجربه كافي دارند، انتخاب مي‎نمايند و حتي حاضر مي‎شوند كه با طيب خاطر رأي او را نيز بپذيرند و اجرا كنند.

(2) سرعت و كارايي
امتياز ديگر داوري، سرعت در رسيدگي و كارايي بيشتر آن در مقايسه با رسيدگي قضايي دادگاه است. اصولاً در داوري، طرفين و داوران ملزم نيستند تشريفات ايين دادرسي را رعايت كنند، بلكه آزادند كه متناسب با نوع و موضوع دعواي مطروحه آيين رسيدگي مناسب را تعيين كنند. داوري از تشريفات وقت‎گير و پيچيده رسيدگي در محاكم و چند درجه‎اي بودن رسيدگي و مراحل مختلف بدوي، استيناف و فرجام معاف است. علاوه بر اين، طرفين مي‎توانند حتي قانون ماهوي حاكم بر دعوي را نيز خود انتخاب و تعيين نمايند يا به داوران اختيار دهند كه قانون حاكم را تعيين كنند كه چون داوران مأخوذ به قوانين داخل نيستند حتي ضرورتي ندارد قواعد تعارض قوانين را در انتخاب قانون مناسب با همان جزئيات و الزاماتي كه قاضي دادگاه دارد، رعايت كنند. و بالاخره، اصحاب دعوي مي‎توانند به داوران خود اجازه دهند كه صرفاً به صورت كدخدا منشي(19) يا براساس موازين عدالت و انصاف،(20) دعوي را حل و فصل نمايند، بدون اين كه لازم باشد در تصميم خود به قواعد حقوقي يا قانون موضوعه رجوع و استناد نمايند. اين امكان و اين آزادي عمل در انتخاب آيين رسيدگي و قانون حاكم موجب مي‎شود كه جريان داوري با سرعت كافي و بدون تشريفات زائد و تأخيرهاي ناشي از آن برگزار شود و زودتر به نتيجه برسد. به علاوه، چون آيين دادرسي و قانون حاكم متناسب با موضوع دعوي انتخاب و تعيين مي‎شود طبعاً كارايي داوري بالا مي‎رود و هدف نهايي كه رفع اختلاف است مطمئن‎تر، بهتر و سريع‎تر حاصل مي‎گردد. مثلاً گاه با توجه به نوع دعوي يا مبلغ مورد ادعا كه قابل توجه نيست، طرفين توافق مي‎كنند كه پس از يك دور تبادل لايحه و بدون جلسه استماع شفاهي، مرجع داوري صرفاً براساس لوايح كتبي رأي خود را صادر كند. وجود اين امكانات باعث شده كه اسلوب داوري از سرعت و كارايي بيشتري براي حل اختلافات تجاري برخوردار باشد.

(3) بيطرفي
بطور كلي قاضي بايد مستقل و بيطرف باشد و شرط سلامت رسيدگي قضايي نيز همين است. اما در دعاوي شركتهاي خارجي كه در محاكم داخلي مطرح مي‎شود، بويژه در مواردي كه طرف مقابل يك مؤسسه يا شركت تجاري دولتي است و دعوي در دادگاههاي كشور متبوع او طرح شده، اين احتمال منتفي نيست كه قاضي داخلي با محظوراتي مواجه شود يا ناخواسته در مسيري قرار گيرد كه مطلوب او نيست يا شرايطي ايجاد شود كه تشخيص قضايي او را با موانعي مواجه سازد. در چنين شرايطي مسلماً بيطرفي دادگاه در معرض ترديد قرار مي‎گيرد. اما در داوري‎ها، چون داوران هيچ‎گونه وابستگي دولتي ندارند و اغلب از كشوري بجز كشور متبوع طرفين انتخاب مي‎شوند (بويژه رئيس هيأت داوري در داوري‎هاي سه نفره و نيز داور منفرد در داوري‎هاي يك نفره)، لذا احتمال اين كه تحت تأثير چنين ملاحظات يا محظوراتي قرار گيرند، علي‎الاصول منتفي است و بهتر و مطمئن‎تر مي‎توانند بيطرفي را رعايت نمايند.
علاوه بر اين، داور يا داوران بايد مستقل از طرفين باشند و بيطرفانه رسيدگي و رأي صادر كنند و مكلفند اين استقلال را در طول رسيدگي حفظ نمايند، و در صورتي كه اين وصف را از دست بدهند قابل جرح مي‎باشند. بحث درباره استقلال و بيطرفي داور و اهميت آن از موضوع بحث ما خارج است، اما همين‎قدر اشاره مي‎كنيم كه طرفين هنگام انتخاب داور معمولاً اشخاصي را معرفي مي‎كنند كه مورد شناسايي و اعتماد ايشان باشند، اما داور منتخب نبايد با او رابطه خادم و مخدومي داشته باشد و نيز نبايد مستقيم يا غيرمستقيم ذينفع در دعوي باشد. داور، وكيل يا نماينده طرفين نيست و بايد مستقل از معرفي كننده باشد و در رسيدگي و رأي نيز بايد بيطرف باشد. استقلال و بيطرفي(21) داور سلامت رسيدگي و درستي جريان داوري و رعايت عدالت را تضمين مي‎كند و اهميت آن بقدري است كه همين كه اوضاع و احوالي حادث شود كه استقلال و بيطرفي داور را با ترديد مواجه سازد (نه اين كه ثابت كند)،كافي است كه بتوان او را جرح نمود. نفس جرح داور ـ ولو به نتيجه نرسد و ثابت نشود ـ به معناي اعلام بي‎اعتمادي به داور مجروح است كه اغلب باعث مي‎شود حتي قبل از تصميم‎گيري راجع به جرح، خود او كناره‎گيري نمايد. اين ويژگيها، بيطرفي در رسيدگي داوري را بهتر تأمين مي‎كند.

(4) محرمانه بودن
تجار و بازرگانان نسبت به افشاي اسرار تجاري خود بسيار حساس‎اند و همه اقدامات و تدابير لازم را بكار مي‎گيرند كه اين اسرار محفوظ بماند. بروز اختلاف و بگومگو در معاملات تجاري، زمينه‎اي فراهم مي‎كند كه وضعيت تجاري و گرفتاريهايي كه طرفين در معاملات موضوع اختلاف دارند، تخلفات و قصورهايي كه احياناً در قرارداد يا معامله مربوط مرتكب شده‎‎اند، بدهيهايي كه دارند يا ادعا مي‎شود كه دارند و بالاخره مشخصات و جزئيات قرارداد و معامله مبناي اختلاف، عنلي و افشا شود و بويژه اگر موضوع به دادگاه كشانده شود، امكان افشاي اين حقايق بيشتر مي‎شود.
به علاوه، هرچند بروز اختلاف در معاملات تجاري طبيعي است، اما پايان رابطه تجاري نيست. به هيمن لحاظ اگر بازرگانان نتوانند اختلافات خود را با مذاكره حل كنند و ناگزير شوند به شيوه‎هاي حقوقي متوسل شوند، ترجيح مي‎دهند طوري عمل شود كه به كار و هدف اصلي ايشان كه همانا ادامه روابط تجاري است، لطمه‎اي وارد نشود و بتوانند پس از ختم دعوي، مجدداً روابط خود را از سر گيرند. طبعاً اگرجريان حل و فصل دعوي محرمانه باشد، اين هدف بهتر قابل حصول است. داوري اين هدف را بخوبي تأمين مي‎كند، زيرا جريان داوري به صورت محرمانه برگزار مي‎شود و فقط اصحاب دعوي، وكلاي ايشان و داور يا دوران منصوب ايشان در جريان رسيدگي مداخله و حضور دارند و از محتويات پرونده و موضوع دعوي با خبر مي‎شوند و در پايان كار هم نسخه رأي داوري فقط در اختيار طرفين قرار مي‎گيرد و هيچكس از آن مطلع نمي‎شود.

(5) كم هزينه بودن
دعاوي تجاري بين‎المللي اغلب متضمن مبالغ هنگفت و زيادي است. مراجعه به دادگستري براي طرح دعوي مستلزم ابطال تمبر و ساير هزينه‎هاي قضايي است و اگر پرونده به مراحل بعدي (استيناف و تجديدنظر و فرجام) بكشد، طبعاً هزينه‎هاي بيشتري بايد پرداخت شود، كه گاه با توجه به مبلغ دعوي ارقام قابل توجهي را تشكيل مي‎دهد. در بعضي كشورها طرح دعوي الزاماً بايد از طريق وكيل دادگستري صورت گيرد كه به نوبه خود مستلزم پرداخت حق‎الوكاله است. اما در داوري‎ها، بجز حق‎الزحمه‎اي كه معمولاً به داوران پرداخت ميشود، هزينه ديگري لازم نيست. البته در داوري‎هاي سازماني، مانند داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي علاوه بر حق‎الزحمه داوران، هزينه‎هاي اداري هم وجود دارد. معذلك در داوري‎ها مداخله وكيل الزامي نيست و طرفين مي‎توانند دعوي را رأساً يا با معرفي نماينده مطرح كنند و پيش ببرند. هرچند گاه در مورد هزينه‎هايي كه سازمانهاي داوري (مانند اتاق بازرگاني) دريافت مي‎كنند، انتقاداتي مي‎شود اما حل و فصل دعاوي تجاري بين‎المللي از طريق داوري، بويژه در مواردي كه متضمن مبالغ هنگفتي مي‎باشند، روي هم رفته ارزان و كم‎هزينه‎تر است.

باري،امتيازاتي كه براي اسلوب داوري به عنوان يك شيوه حقوقي براي حل و فصل اختلافات و دعاوي برشمرديم، نسبت به داوري بطور كلي، اعم از داوري داخلي يا بين‎المللي، صادق است و نظام داوري اتاق هم، به عنوان داوري بين‎المللي از همين امتيازات برخوردار است.

د ـ عناصر نظام داوري اتاق
نظام داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي متشكل از دو عنصر اساسي است: يكي قواعد داوري اتاق، دوم سازمان داوري آن كه نقش مهمي در رعايت اين قواعد و نظارت بر حسن انجام داوري‎هايي كه به قواعد اتاق ارجاع مي‎شود ايفا مي‎كند. و عنصر نظام داوري اتاق را بيشتر توضيح مي‎دهيم.

(1) قواعد داوري اتاق
قواعد داوي اتاق، مجموعه مقرراتي است كه در واقع آيين دادرسي در داوري است و نحوه رسيدگي به دعوي را مشخص نموده است. قواعد داوري اتاق اول بار به سال 1923 و همزمان با تشكيل ديوان داوري آن تهيه شده و به تصويب شوراي جهاني اتاق رسيده است. اما بعداً در پرتو تجاربي كه در عمل به دست آمد چند بار مورد تجديدنظر و اصلاح قرار گرفته و پس از اصلاحاتي كه در سال 1998 صورت گرفته، اكنون قواعد جامع و نسبتاً كاملي شده است. قواعد جديد داوري اتاق، ابتدا در هيأت رئيسه اتاق تصويب شده و سپس در جلسه شوراي جهاني اتاق (اجلاس كنگره شانگهاي، آوريل 1997) تصويب گرديده و بالاخره از اول سال 1998 لازم‎الاجرا شده است.
قواعد داوري اتاق، جريان داوري را از زمان شروع تا پايان رسيدگي و صدور رأي مي‎پوشاند. مهم‎ترين مشخصه قواعد داوري اتاق آن است كه بيشترين آزادي عمل و انتخاب را براي طرفين و داوران منتخب ايشان در طول جريان داوري قائل شده و از انعطاف زيادي برخوردار است. اين قواعد، وظايف و اختيارات خاصي براي سازمان داوري اتاق بويژه ديوان داوري اتاق مقرر نموده، با اين هدف كه بتواند نظارت مستمر و مؤثري بر جريان داوري اعمال نمايد و از بروز تأخير در رسيدگي جلوگيري نمايد و مشكلات و بن‎بست‎هايي را كه احياناً در جريان داوري حادث مي‎شود، حل كند و مرتفع نمايد.
چنانكه گفتيم، قواعد داوري اتاق اول بار همزمان با تأسيس نظام داوري آن تهيه و تدوين شده و تا بحال چند مرتبه اصلاح و تجديدنظر شده كه آخين نوبت در سال 1998 بوده است. مهم‎ترين هدف اصلاحات اخير در قواعد داوري اتاق، يكي تأمين سرعت جريان داوري و حذف عوامل تأخير و دوم، شفاف‎تر كردن سيستم داوري اتاق و رفع ابهامات قواعد قبلي و روان‎تر كردن جريان داوري، و سوم رفع كمبودهاي قواعد قبلي بوده است، مانند تصريح به داوري‎هاي چند طرفه(22) كه تحت قواعت فعلي قابل انجام است (ماده 10 قواعد)، يا امكان اصلاح و تفسير رأي داوري ظرف 30 روز پس از صدور (ماده 29 قواعد)، يا شرط عدم مسؤوليت داوران و اعضاي سازمان داوري اتاق (ماده 34 قواعد) و امثال آنها.
مفاد قواعد داوري اتاق در مطاوي بحثهاي قسمت سمت مطالعه خواهيم كرد.

(2) سازمان داوري اتاق
عنصر دوم نظام داوري اتاق سازمان داوري آن است كه تشكيلات ساده‎اي دارد. سازمان داوري اتاق دو ركن دارد: اول ديوان داوري، دوم دبيرخانه ديوان، كه هر كدام وظايف و اختيارات خاصي دارند كه حس مورد در قواعد داوري يا در اساسنامه ديوان و نيز در قواعد داخلي ديوان مشخص شده است.(23) ركن اصلي سازمان داوري اتاق، «ديوان بين‎المللي داوري» است كه دبيرخانه را در كنار خود دارد. وظيفه اصلي سازمان داوري اتاق نظارت بر جريان داوري و اطمينان از اجراي درست قواعد داوري در هر پرونده است با اين هدف اساسي كه رأي صادره قابل اجرا باشد. سازمان داوري اتاق هيچ‎گونه مداخلة حقوقي و قضايي در جريان داوري و رسيدگي به دعاوي ندارد و رأساً به دعاوي رسيدگي نمي‎كند، بلكه انجام داوري، اداره جريان داوري و رسيدگي به دعاوي و بالاخره تصميم‎گيري و صدور رأي در هر پرونده برعهده همان داور يا داوراني است كه طرفين انتخاب و معرفي مي‎كنند.
كار دبيرخانه ديوان، چنان كه در قسمت بعدي خواهد آمد، ارائه خدمات اداري و دفتري و پشتيباني در دعاويي است كه به داوري اتاق ارجاع مي‎شود. در واقع دبيرخانه رابط بين ديوان و طرفين و داوران با يكديگر است. چنان كه خواهيم ديد، بطور كلي، وظايف و اختيارات ديوان داوري اتاق بيشتر صبغه حقوقي دارد، اما وظايفن و اختيارات دبيرخانه ماهيت اداري و خدماتي دارد، اما هيچكدام از آنها آزادي عمل طرفين يا تصميم‎گيري‎هيا داوران را محدود نمي‎سازد. در واقع اختياراتي كه براي ديوان يا دبيرخانه پيش‎بيني شده كه مي‎توانند در بعضي موارد تصميماتي اتخاذ نمايند (مانند نصب داور بجاي طرفي كه از معرفي داور خود امتناع مي‎ورزد و يا نصب رئيس هيأت داوري در صورتي كه طرفين يا داوران ايشان نتوانند در اين مورد به توافق برسند) براي تأمين رسيدگي صحيح و اجراي قواعد داوري است كه طرفين قبلاً آن را پذيرفته‎اند و به آن ملزم شده‎اند. اكنون ببينيم وظايف و اختيارات هريك از اين دو ركن (ديوان داوري ـ دبيرخانه) چيست.

(2 ـ 1) ديوان داوري اتاق
ديوان داوري اتاق كه نام رسمي و كامل آن «ديوان بين‎المللي داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي»(24) است، مهم‎ترين ركن سازمان داوري اتاق است. سازمان و وظيفه اين ديوان را ذيلاً بررسي مي‎كنيم.

(2 ـ 1 ـ الف) سازمان ديوان داوري اتاق: اين ديوان متشكل از حقوقدانان برجسته كشورهاي مختلف است كه در مسائل حقوقي بين‎المللي بويژه در زمينه حقوق تجارت بين‎الملل و داوري بين‎المللي صاحبنظر مي‎باشند. كميته ملي اتاق در هر كشور مي‎تواند از بين حقوقدانان واجد شرايط، يك نفر عضو اصلي و يك نفر عضو علي‎البدل را براي عضويت در ديوان كانديدا و پيشنهاد كند. افرادي كه به اين ترتيب پيشنهاد مي‎شوند در صورتي كه اوصاف لازم را داشته باشند، توسط رئيس ديوان به شوراي جهان اتاق معرفي مي‎شوند و در صورت تصويب شورا به مدت سه سال به عضويت ديوان درمي‎آيند و مادام كه فرد ديگري بجاي ايشان پيشنهاد نشود، عضويت‎شان تجديد مي‎شود. در حال حاضر ديوان داوري 56 نفر عضو اصلياز كشورهاي مختلف دارد كه اغلب آنها در جلسات عمومي ديوان كه سالانه دوبار تشكيل مي‎شود، شركت مي‎كنند.
مطابق ماده 2 قواعد داخلي ديوان، خود ديوان اعضا را به عنوان داور يا وكيل در پرونده‎ها انتخاب نمي‎كند، اما اگر در پرونده‎هاي داوري اتاق طرفين يا يكي از ايشان اعضاي ديوان را به عنوان داور يا مشاور يا وكيل انتخاب يا منصوب كنند، عضو مربوط بايد به ديوان اطلاع دهد و از حضور در جلسات ديوان كه چنين پرونده‎هايي در آن مطرح مي‎شود، ممنوع است. به هر حال، مطابق همان ماده رئيس ديوان و اعضاي دبيرخانه نمي‎توانند به عنوان داور يا وكيل در پرونده‎ها معرفي شوند و عمل كنند.
ديوان، داراي يك نفر رئيس و دو نفر نايب رئيس مي‎باشد كه توسط شوراي جهاني اتاق منصوب مي‎شوند. ديوان داوري اتاق، يك ارگان (ركن) مستقل و خودگردان است و هيچ‎گونه وابستگي به اتاق بازرگاني بين‎المللي ندارد. اعضاي ديوان هم با اين كه توسط كميته ملي كشور متبوع خود معرفي مي‎شوند، اما مستقل از آن كميته مي‎باشند و مكلفند محرمانه بودن اطلاعات و مدارك پرونده‎ها را كه در ديوان مطرح مي‎شود و به لحاظ سمت خود از آنها مطلع مي‎شوند، حتي در برابر كميته ملي كشور متبوع‎شان حفظ و رعايت كنند. (ماده 1 (2) و 1 (3) اساسنامه ديوان و نيز ماده 3 قواعد داخلي ديوان).
ديوان داوري اتاق، مطابق اساسنامه ديوان اداره مي‎شود و داراي يك «قواعد داخلي» هم هست كه ناظر به ساختار داخلي آن است. اين دو سند، ضميمه شماره 1 و شماره 2 قواعد ديوان است.
ديوان داوري، هر سال دو جلسه عمومي دارد كه با حضور اعضا تشكيل مي‎شود و علاوه بر رسيدگي به موضوعات مهم كه در پرونده‎هاي داوري در گوشه و كنار دنيا مطرح شده، به مسائل عمومي و سياستگزاري نيز مي‎پردازد و آخرين اطلاعات و تحولات را كه در داخل سازمان داوري اتاق يا در عرصه داوري بين‎المللي رخ داده، مبادله مي‎كند. علاوه بر اين، ديوان همه ماهه يك جلسه كاري دارد كه معمولاً در هفته آخر هر ماه تشيكل مي‎شود و به امور جاري رسيدگي مي‎كند. اما براي تسريع و حسن انجام وظايف و كارهايي كه برعهده ديوان است و براي تصميم‎گيري در دهها موضوع كوچك و بزرگ در اواع پرونده‎ها و داوري‎هايي كه تحت قواعد داوري اتاق در گوشه و كنار جهان در جريان است و خصوصاً با توجه به حجم زياد دعاوي (هر ماه، دهها و هر سال قريب پانصد فقره دعواي جديد به داوري اتاق ارجاع مي‎شود)؛ ديوان داوري مطابق مواد 4 و 5 اساسنامه و نيز ماده 4 قواعد داخلي خود، مبادرت به تشكيل «كميته ديوان»(25) كرده است كه مركب از رئيس ديوان و دو نفر از اعضا است و هر ماه سه بار تشكيل جلسه مي‎‎دهد و كارهاي روزمره ديوان را انجام مي‎دهد. البته موضوعات مهمي مانند جرح داور، تعويض داور به علت قصور در انجام وظيفه و نيز بررسي و تأييد رأي داوري به كميته ارجاع نمي‎شود و خود ديوان رسيدگي و تصميم‎گيري مي‎كند. به هر حال، تصميم‎گيري در كميته ديوان بايد به اتفاق آراء باشد و اگر حاصل نشود، بايد موضوعر ا به اولين جلسه ديوان ارجاع كند.

(2 ـ 1 ـ ب) ساختار نظارت ديوان داوري اتاق: گفتيم كار اصلي ديوان، عبارت است از نظارت مؤثر بر داوري‎هايي كه مطابق قواعد اتاق داوري ارجاع شده است. اين نظارت از زمان تسليم درخواست داوري به دبيرخانه آغاز و با صدور رأي پايان مي‎پذيرد. هدف از اعمال نظارت و كنترل جريان داوري توسط ديوان داوري عبارت است از اطمينان از اجراي صحيح قواعد داوري و رعايت آن در طور رسيدگي، با اين نيّت اصل كه رأي صادره حتي‎المقدور اشكالات و ايرادات شكلي نداشته باشدو در مرحله اجرا با مشكلي مواجه نشود يا لااقل كمتر با مشكل مواجه شود.(26)
نظارت ساختاري و مستقيم ديوان داوري در هر پرونده در دو مقطع مهم انجام مي‎شود: اول، در شروع داوري كه مسأله وجود و اعتبار موافقتنامه داوري مطرح مي‎شود، دوم در پايان رسيدگي كه رأي داوري صادر مي‎‎شود. البته، تمام جريان رسيدگي و انجام داوري نيز همچنان تحت نظارت مستمر ديوان داوري مي‎باشد كه تفصيل آن را در قسمت سوم اين مقاله خواهيم ديد، اما نظارتي كه ديوان در آستانه و در پايانه هر داوري بطور خاص اعمال مي‎نمايد، نهايت اهميت را دارد، زيرا اولاً به صورت مستقيم است و ثانياً مشروعيت و اعتبار حقوقي مرجع داوري مربوط و مشروعيت رأي و تصميمات آن را تضمين مي‎نمايد.
مقطع اول كه ديوان اعمال نظارت مي‎كند در آستانه شروع داوري است و ناظر به احراز موافقتنامه داوري است. گفتيم، داوري مبتني بر توافق و تراضي است و كسي را نمي‎توان به داوري اجبار كرد. موافقتنامه داوري اساس مشروعيت داوري و مبناي صلاحيت مرجع داوري است، از اين رو مادام كه طرفين موافقت نكرده باشند به داوري رجوع نمايند، داوري هم در كار نيست. جريان داوري با درخواست داوري از جانب خواهان شروع مي‎شود كه بايد آن را به دبيرخانه ديوان تسليم نمايد. اما ممكن است در همين آستانه داوري، اساس و مبناي صلاحيت و مشروعيت داوري يعني موافقتنامه داوري با رد و انكار طرف مقابل (خوانده) مواجه شود و مثلاً مدعي شود كه اساساً قرارداد داوري وجود ندارد، يا ناظر به داوري اتاق نيست،يا آنچه به عنوان موافقتنامه داوري مطرح شده، معتبر نيست و صحيحاً منعقد نشده. يا از اصل باطل بوده، يا بعداً فسخ شده،يا متن آن مبهم است و حكايت از مراجعه به قواعد داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي نمي‎كند، و از اين قبيل ايرادات. قبل از اين كه جريان داوري گامي به پيش رود، بايد تكليف اين ايرادها در آستانه داوري معلوم شود. اما رسيدگي و تصميم‎‏گيري در اين زمينه آسان نيست و گاه مستلزم مباحث مفصل و تبادل لوايح و حتي لمس ماهيت است. از طرفي با وجود چنين ايراداتي كه مشروعيت و اختيار مرجع داوري و صلاحيت او را انكار مي‎كند، اساساً تشكيل مرجع داوري ممكن نيست تا بخواهد به ايرادات صلاحيتي رسيدگي نمايد.
قواعد داوري اتاق، اين مشكل را از طريق ديوان داوري حل كرده است. مطابق ماده 6 (2) قواعد مذكور در صورتي كه پس از تسليم و درخواست داوري نسبت به وجود موافقتنامه داوري يا اعتبار آن ايراد شود، ديوان داوري اتاق به موضوع رسيدگي مي‎كند و اگر علي‎الظاهر (Prima facie) متقاعد شود كه موافقتنامه داوري براي ارجاع موضوع به داوري اتاق وجود دارد، كافي است كه جريان داوري ادامه يابد. اما چون اين تصميم ديوان داوري درباره وجود موافتنامه داوري صرفاً براساس ظاهر اسناد و مدارك صورت گرفته، و تصميم ماهوي نيست و خاصيت امر مختومه نداد، لذا ايراد كننده حق دارد ايراد خود را نزد داور يا داوران همچنان پيگيري كند و از مرجع داوري بخواهد كه قبل از ورود به ماهيت، ابتدا به مسأله صلاحيت رسيدگي نمايد. مرجع داوري هم مأخوز به تصميم و اعلام‎نظر ديوان داوري نيست و چه بسا پس از رسيدگيهاي بيشتر و مفصل‎تر به اين نتيجه برسد كه موافقتنامه‎اي براي مراجعه به «داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي» به واقع وجود ندارد يا معتبر نيست و در نتيجه صلاحيت رسيدگي ندارد.
اما در صورتي كه ديوان داوري متقاعد نشود كه علي‎الظاهر موافقتنامه داوري اتاق وجود دارد،به طرفين اعلام مي‎كند كه داوري قابل ادامه نيست كه در اين صورت نيز چون تصميم ديوان ماهوي نيست، طرف ديگر (خواهان) كه مدعي و معتقد است موافقتنامه داوري واقعاً وجود دارد و معتبر است، مي‎تواند به دادگاه صالح مراجعه و ادعاي خود را پيگيي نمايد.
مقطع دوم كه ديوان نظارت مؤثر خود را اعمال مي‎كند، در پايانة جريان داوري است كه مرجع داوري مربوط به مرحله تصميم‎گيري و صدور رأي رسيده است. به موجب ماده 27 قواعد ديوان، داور يا داوران مكلفند قبل از امضاي رأي، پيش‎نويس آن را جهت بررسي و مداقه(27) و نهايتاً تصويب به ديوان داوري تسليم كنند، و در صورتي كه ديوان آن را از نظر شكلي تصويب و تأييد كرد، مي‎توانند آن را امضا و صادر نمايند. ديوان داوري، هنگام بررسي و كنترل رأي، ممكن است به دو نوع ايراد يا اشكال برخورد كند: ايرادات شكلي و ايرادات ماهوي. مطابق ماه 27 مذكور، ديوان داوري مي‎تواند رأي را از نظر شكلي ـ يعني از حيث قواعد داوري اتاق و مقررات رسيدگي ـ اصلاح كند و مرجع داوي هم مكلف است از نظر ديوان تبعيت كند و ايرادات شكلي را كه ديوان مشخص مي‎كند، مرتفع سازد. اما در مورد ايرادات ماهوي رأي، ديوان فقط مي‎تواند آنها را به داور يا داوران يادآوري كند و حق ندارد در تشخيص حقوقي و قضايي ايشان دخالت كند. نوعاً تذكرات ديوان در موضوعات ماهوي نيز مورد توجه مرجع داوري قرار مي‎گيرد اما داور يا داوران تكليفي به رعايت آن ندارد.
هرچند اين سيستم نظارت در رأي صادره، چنان كه پيدا است، از نوع رسيدگي استينافي نيست اما باعث اعتبار بيشتر آراء داوري مي‎شود، زيرا ضمن اين كه ديوان داوري در آزادي تصميم‎گيري و تشخيص قضايي داوران مداخله‎اي نمي‎كند، با كنترل و برطرف كردن اشكالات شكلي رأي و نيز تذكر ايرادات احتمالي آن از حيث ماهوي ضريب اجراي آن را بالا مي‎برد و از اين كه رأي صادره در مرحله اجرا از طريق دادگاههاي داخلي با مشكل عدم شناسايي يا عدم اجرا مواجه شود، تا حدود زيادي جلوگيري مي‎نمايد و اطمينان بيشتري نسبت به صحت و اعتبار آراء داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي فراهم مي‎كند. در همين زمينه لازم به يادآوري است كه طبق ماده 6 قواعد داخلي خود، ديوان مكلف است هنگام بررسي رأي طبق ماده 27 قواعد، الزامات امري ناشي از قانون كشور محل داوري را ملحوظ دارد.
چنانكه اشاره شد، نظارت ديوان در طول جريان داوري هم اعمال مي‎شود تا مطمئن شود كه هم قواعد داوري به درستي رعايت مي‎شود و هم سرعت رسيدگي تأمين گردد و از تأخير و تعطيل رسيدگي جلوگيري شود. موارد نظارت و مداخله ديوان در طول جريان داوري عبارتند از:
ـ نصب داور يا داوران، در صورتي كه طرفين به توافق نرسند يا يكي از آنها از معرفي داور خود امتناع ورزد (مواد 8 ـ 9 ـ 10 قواعد).
ـ تعيين محل داوري، در صورتي كه طرفين در اين مورد توافقي نكرده باشند (ماده 14 قواعد).
ـ رسيدگي به جرح داور به علت فقدان اوصاف لازم، يا درخواست تعويض او به علت سوء عملكرد يا ناتواني (مواد 11 ـ 12 قواعد).
ـ تعيين مواعد يا تمديد آنها، در موارد لزوم.
ـ بررسي و كنترل مفاد «قرارنامه داوري» كه شرح وظايف داوران را تعيين مي‎كند (ماده 18 قواعد).
ـ تعيين هزينه‎هاي داوري كه شامل هزينه‎هاي اداري و حق‎الزحمه داوران است (ماده 30 قواعد).
تفصيل و توضيح اين موارد را در مباحث مربوط به جريان داوري در قسمت بعدي خواهيم ديد.

(2 ـ 2) دبيرخانه
دومين ركن سازمان داوري اتاق، دبيرخانه ديوان داوري است كه در واقع واحد اداري ديوان است و تصميمات آن را اجرا مي‎كند. كار مهم دبيرخانه، ايجاد ارتباط بين اصحاب دعوي و داوران و نيز ديوان داوري اتاق و حفظ تماس مستقيم و مستمر با ايشان است. علاوه بر اين، فراهم كردن تسهيلات و مقدمات تشكيل پرونده و شروع داوري، و سپس نظارت بر تبادل لوايح و مكاتبات در جريان داوري، و نيز وصول هزينه‎هاي داوري اتاق از جمله وظايف دبيرخانه است. به طور كلي دريافت درخواست داوري، ابلاغ به خوانده، دريافت جواب خوانده و ابلاغ به خواهان، كنترل و رعايت مواعد كه در قواعد داوري آمده يا طرفين توافق مي‎كنند، رسيدگي به اعتراضات در جريان داوري و اقدام مناسب يا گزارش به ديوان داوري، ابلاغ تصميمات ديوان، ارتباط با طرفين و داوران و پاسخ به سؤالات آنها و بالاخره نگهداري آرشيو و ساير خدمات اداري بر عهدة دبيرخانه ديوان است.
در قواعد جديد داوري، براي تسهيل و تسريع بيشتر در رسيدگي داوري، در چند مورد به دبيرخانه اختياراتي داده شده كه بتواند رأساً عمل نمايد بدون اين كه محتاج تصميم‎گيري ديوان باشد.(28)
ساختار دبيرخانه اتاق يك ساختار بين‎المللي است و همواره سعي مي‎شود اعضاي آن از حقوقدانان كشورهاي مختلف و از نظامهاي حقوقي گوناگون انتخاب و منصوب شوند. دبيرخانه داراي تعدادي مشاور حقوقي از كشورهاي مختلف است كه هر يك از آنها مسؤول تعدادي از پرونده‎هاي داوري است. اين مشاورين حقوقي نيز دستياراني دارند. دبيرخانه زير نظر دبيركل عمل مي‎:ند.
نكته پاياني كه درباره سازمان داوري اتاق بايد يادآوري كنيم اين است كه گرچه محل ديوان داوري و دبيرخانه آن در پاريس ـ يعني در مقر اتاق ـ است، اما يك سازمان فرانسوي محسوب نمي‎شود و اصطكاكي با قوانين فرانسه ندارد. با اين همه در مواردي كه ديوان داوري تصميم‎گيري حقوقي مي‎كند، مراقب است كه برخلاف مقررات و قوانين آمره فرانسه عمل نكند، و تلاش مي‎كند ويژگي بين‎المللي آن محفوظ باشد و به يك مؤسسه فرانسوي تبديل نشود.

هـ ـ ويژگي‎هاي كاركردي ـ حقوقي نظام داوري اتاق
اكنون كه با زمينه‎هاي تشكيل نظام داوي اتاق آشنا شديم، امتيازات اسلوب داوري را شناختيم و ديديم كه قاضي طبيعي براي حل اختلافات تجاري بين‎المللي داوري است، و عناصر ساختاري نظام داوري اتاق را نيز توضيح داديم بهتر مي‎توانيم ويژگي‎هاي حقوقي نظام داوري اتاق را بشناسيم. پيش از اين در طلايه سخن به پاره‎اي ويژگي‎هاي سازماني داوري اتاق اشاره كرديم و وعده داديم ويژگي‎هاي كاركردي و حقوقي آن را بعداً بحث خواهيم كرد. اكنون نوبت آن در رسيده است.
ساختار نظام داوري اتاق بويژه كاركرد و وظايف دو عنصر تشكيل دهنده آن يعني قواعد داوي و سازمان داوري آن، ويژگي‎هاي كاركردي و حقوقي خاصي به آن بخشيده است. اين ويژگي‎ها عبارتند از:

(1) سازماني بودن داوري اتاق
(1 ـ 1) داوري موردي ـ داوري سازماني
بطور كلي، داوري مبتني بر توافق و قرارداد است كه به موجب آن طرفين تراضي و تعهد مي‎كنند كه براي حل اختلاف به جاي دادگستري، به داوري مراجعه نمايند. اما براي اين كه داوري انجام گردد، لامحاله محتاج قواعد و مقررات رسيدگي (آيين داوري) است كه جريان داوري را از نظر شكلي سامان دهي و داوري در چارچوب آن شروع شود و انجام پذيرد. داوري را از حيث شكل انجام، به دو نوع تقسيم كرده‎اند: داوري موردي يا خاص(29) و داوري سازماني يا نهادي.(30) منظور از داوري موردي آن است كه جريان داوي و تشريفات رسيدگي از ابتدا تا انتها، شامل نحوة شروع داوري، انتخاب داور يا داوران و تشكيل مرجع داوري، تبادل لوايح، انجام مكاتبات و ابلاغ‎ها، برگزاري جلسه استماع، استماع شهود و كارشناس، رسيدگي به جرح داور، و بالاخره صدور رأي و ابلاغ آن، همه و همه توسط خود طرفين دعوي و داوران ساماندهي و انجام شود. به عبارت ديگر، هدايت و مديريت جريان رسيدگي مستقيماً و رأساً برعهد طرفين و داوران است كه مطابق مقررات و قواعد داوري كه براي همان مورد خاص تهيه و تدوين شده، برگزار مي‎شود. بديهي است پس از انجام داوري و صدور رأي، آن قواعد و مقررات كه خاص همان مورد بوده طبعاً موضوعيت خود را از دست مي‎دهد. در داوري‎هاي موردي چنانچه در جريان رسيدگي مشكلاتي رخ دهد، مانند اين كه يكي از طرفين داور خود را معرفي نكند، يا داور را جرح نمايد، يا درباره بعضي مسائل شكلي مانند تعيين محل داوري توافقي بين ايشان حاصل نشود، لامحاله بايد به دادگاه صالح مراجعه شود، زيرا هيچ سازمان و تشكيلات مورد قبول طرفين وجود ندارد كه بتواند در اين قبيل موارد تصميم بگيرد و مشكل را حل نمايد. به همين لحاظ داوري‎هاي موردي در معرض انواع تأخيرها و بي‎نظمي‎ها است.(31)
و اما داوري سازماني، همانطور كه از نام آن برمي‎آيد، داوري‎يي است كه با كمك و تحت نظارت يك سازمان يا مؤسسه داوري انجام مي‎شود. اين سازمان داوري، قواعد داوري و آيين رسيدگي را از قبل تهيه نموده كه در همه داوري‎هايي كه به آن ارجاع مي‎شود، اعمال مي‎گردد. در داوري‎هاي سازماني، جريان داوري مطابق قواعد داوري سازمان داوري مربوط انجام مي‎شود و براي برگزاري داوي كمتر نيازي به عناصر و عوامل بيروني است زيرا سازمان داوري مربوط به صورت يك نظام خودكفا و خودگردان عمل مي‎كند و از اين رو چنانچه در جريان كار مشكلي پيش آيد، سازمان داوري ذيربط براساس اختيارات و وظايفي كه در قواعد براي او پيش‎بيني شده، آن را مرتفع مي‎سازد. به اين ترتيب، هرچند هم در داوري موردي و هم در داوري سازماني، اساس كار عبارت است از موافقتنامه اوليه داوري، اما امتياز داوري سازماني در اين است كه اولاً قواعد داوري وآيين رسيدگي آن از قبل معلوم است و ثانياً يك مرجع سازماني هم وجود دارد كه بر حسن انجام داوري و رعايت قواعد نظارت مي‎كند و مشكلات حين داوري را در داخل سيستم سازماني داوري حل مي‎كند و در نتيجه جريان داوري با اطمينان و انظباط بيشتري انجام مي‎شود.
نكته‎اي كه نبايد فراموش كرد آن است كه در هر دو نوع داوري، كار داوري و رسيدگي به دعاوي و صدور رأي توسط خود داور يا داوران منصوب طرفين انجام مي‎شود. به عبارت ديگر، در داوري‎هاي سازماني، سازمان داوري ذيربط هيچگونه دخالتي در آزادي عمل طرفين و نيز در تشخيص قضايي و ماهوي داوران ندارد، بلكه چنان كه گفتيم، مداخله‎هاي احتمالي كه براي رفع موانع و بن‎بست‎ها در جريان داوري انجام مي‎دهد، بيشتر جنبه اداري دارد تا قضايي.
با توجه به توضيحاتي كه داديم، واضح است كه داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي از نوع داوري‎هاي سازماني است. زيرا همانطور كه قبلاً اشاره شد، نظام داوري اتاق هم قواعد داوري دارد و هم سازمان داوري كه از ابتداي داوري (تسليم درخواست داوري) تا مرحله صدور حكم، بر حسن جريان داوري نظارت مي‎كند و خدمات و تسهيلات لازم را در اختيار طرفين قرار مي‎دهد و بصورت يك نظام خودگردان و خودكفا عمل مي‎كند كه تفصيل آن را در قسمت سوم خواهيم ديد.
امروزه علاوه بر سازمان داوري اتاق، مؤسسات داوري ديگري هم در سطح بين‎المللي وجود دارد اما داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي همچنان شاخص و پيشرو است كه به برخي علل آن در مباحث قبلي اشاره كرديم. در اينجا بد نيست ابتدا بعضي از اين سازمانهاي داوري را اجمالاً معرفي كنيم، و سپس عوامل مطلوبيت سازمان داوري كدام است.

(1 ـ 2) مؤسسات داوري تجاري بين‎المللي
امروزه در سطح بين‎المللي سازمان‎هاي داوري گوناگوني وجود دارند كه همانند نظام داوري اتاق هم قواعد داوري دارند و هم تشكيلات سازماني براي نظارت بر داوري. از جمله نهادها و سازمانهاي داوري بين‎المللي مشهورتر مي‎توان از «انجمن داوري امريكا»،(32) «مؤسسه داوري اتاق بازرگاني استكهلم»(سوئد)(33) و بالاخره از «دادگاه داوري لندن»(34) نام برد.
انجمن داوري امريكا در سال 1926 تأسيس شده است و هرچند يك سازمان داوري بين‎المللي است اما اغلب دعاوي كه به قواعد آن ارجاع شده، جنبه داخلي (امريكايي) داشته است. مؤسسه داوري استكهلم به صورت يك مؤسسه داوري داخلي و در چارچوب اتاق بازرگاني استكهلم تشكيل شده و سابقه آن به سال 1917 برمي‎گردد. قواعد داوري اين سازمان در سال 1967 مورد تجديدنظر قرار گرفت با اين هدف كه بتواند در داوريهاي بين‎المللي نيز مورد استفاده و اجرا قرار گيرد. همزمان با اين تجديدنظر، قانون داوري سوئد كه مربوط به سال 1929 بود نيز مورد اصلاح قرار گرفت تا هماهنگي و همخواني بيشتري با مقررات داوري مذكور داشته باشد و حمايتهاي قانوني و تسهيلات بيشتري براي داوري‎هايي كه تحت قواعد داوري استكهلم انجام شود، فراهم كند. مهم‎ترين نكته‎اي كه در تاريخچه اين مؤسسه داوري وجود دارد آن است كه به سال 1977 انجمن داوري امريكا موافقتنامه‎اي با اتاق بازرگاني و صنايع شوروي سابق امضا كرد و در آن به بازرگانان امريكايي توصيح شد كه براي حل و فصل اختلافات و دعاوي تجاري كه با طرفهاي روسي پيدا مي‎كنند، به مؤسسه داوري استكهلم مراجعه نمايند، و از مقررات داوري آنسيترال 1976 براي حل و فصل آنها استفاده كنند.
لندن بطور سنتي محل داوري‎هاي تجاري بويژه براي حل و فصل اختلافات ناشي از قراردادهاي حمل و نقل و بيمه بوده است. اما بخاطر مقررات نسبتاً محدود كننده‎اي كه از حيث مداخله محاكم داخلي انگليس در جريان داوري‎ها وجود داشت، همواره مشكلاتي ايجاد مي‎شد كه منشأ آن در قانون داوري مصوب 1950 بود. اين قانون در سال 1979 اصلاح شده و موانع را از سر راه برداشته است و بويژه موارد اعتراض و استيناف‎خواهي نسبت به رأي داوري در محاكم انگليس را محدود كرده است. اين قانون يك بار هم در سال 1981 اصلاح شده و بالاخره در سال 1997 قواعد جديد داوري بين‎المللي كه مورد قبول دادگاه داوري لندن قرار گرفته تصويب شده و اجرا مي‎شود، تسهيلات بيشتري را فراهم مي‎نمايد. دادگاه داوري لندن تحت نظر مشترك شهرداري مركز پولي ـ مالي لندن،(35) اتاق بازرگاني و نيز «انجمن داوران خبره»(36) اداره مي‎شود.

(1 ـ 3) عوامل مطلوبيت سازمان داوري
به طور كلي براي ارزيابي جاذبه‎ها و مطلوبيت هر سازمان داروي مي‎توان سه عامل را ملحوظ نمود: اول، كارايي، كفايت و انعطاف قواعد داوري سازمان مربوط بنحوي كه در عين رعايت آزادي اراده طرفين، و نيز تأمين سرعت در رسيدگي، مبتني بر اصول و موازين دادرسي صحيح و عادلانه نيز باشد. دوم، قابل پيش‎بيني بودن نتيجه داوري. هرچه قواعد داوري سازمان مربوط دقيق‎تر و براي مشكلات و بن‎بست‎هايي كه در جريان داوري پيش مي‎آيد راه حلهاي روشن و مناسب پيش‎بيني كرده باشد، طرفين راحت‎تر مي‎توانند تصوير دقيق‎تري از جريان داوري تحت قواعد مذكور بدست آورند و بهتر مي‎توانند پيش‎بيني كنند كه در صورت مراجعه و قواعد مذكور نتيجه كار چه خواهد شد. شك نيست كه هرچه ضريب قابل پيش‎بيني بودن بالا رود، اعتماد و اطمينان بيشتري براي مراجعه به داوري بدست مي‎آيد. سوم، گران نبودن خدمات سازمان داوري مربوط. بطور كلي، سازمانهاي داروي در ازاي خدمات و تسهيلاتي كه براي طرفين فراهم مي‎كنند، هزينه‎هايي دريافت مي‎كنند. پيش از اين در بحث از امتيازات داوري گفتيم، كم هزينه بودن داوري از جمله امتيازات و جاذبه‎هاي آن است. اگر قرار شود سازمان‎هاي داوري هزينه‎هاي گزاف دريافت كنند، اساس يكي از امتيازات داوري مخدوش خواهد شد. بنابراين متعارف و معقول بودن هزينه‎هايي كه سازمان داوري مربوط دريافت مي‎كند نيز يكي ديگر از عوامل مطلوبيّت آن است.
نظام سازماني داوري اتاق، اين سه امتياز را دارد: هم قواعد كافي و كارآمد دارد كه مراحل مختلف جريان رسيدگي را در بر مي‎گيرد و صحت رسيدگي و سرعت كافي را براي انجام داوري تأمين مي‎كند؛ هم به علت تجربه فراواني كه در طول سالها بدست آورده، قواعد داوري نسبتاً كامل و جامعي دارد كه روند داوري را تا حد زيادي قابل پيش‎بيني مي‎سازد؛ و بالاخره هزينه داوري اتاق هم در مقايسه با هزينه‎هاي قضايي محاكم، بويژه در دعاوي كلان، هنوز مناسب‎تر است هرچند گاه از گران بودن داوري اتاق انتقاداتي مي‎شود.

(2) جهاني بودن
ويژگي دوم نظام داوري اتاق از حيث كاركردي ـ حقوقي، جهاني بودن آن است. نظام داوري اتاق، يك نظام عامل‎الشمول و جهاني است، به اين معني كه نظام داوري اتاق طوري طراحي شده كه بدون هيچ محدوديت ملي يا منطقه‎اي با محدوديت موضوعي قابل استفاده و اعمال است. بعضي مراكز و سازمانهاي داوري وجود دارند كه مخصوص دعاوي داخلي كشور محل تشكيل مي‎باشند، يا احياناً در منطقه خاصي قابل استفاده‎اند. بعضي مؤسسات و مراكز داوري نيز هستند كه به نوع خاصي از دعاوي رسيدگي مي‎كنند، مانند مراكز داوري اختلافات ناشي از سرمايه‎گذاري (ايكسيد).(37) اما قواعد داوري اتاق در كليه دعاوي تجاري.صرفنظر از اين كه موضوع و نوع قرارداد منشأ اختلافات چه باشد، و نيز صرفنظر از اين كه موضوع و ماهيت حقوقي دعوي چه باشد، در همه نقاط جهان قابل اجرا و استفاده است. تنها قيدي كه براي استفاده از قواعد داوري اتاق دارد اين است كه اختلافات يا دعواي مربوط واجد وصف تجاري و بازرگاني باشد. از نظر جغرافيايي نيز گرچه قواعد داوري اتاق اصولاً براي دعاوي بين‎المللي نوشته شده، اما به موجب ماده 1 (1) قواعد مذكور در دعاوي تجاري داخلي هم به شرط توافق طرفين دعوي قابل استفاده است. به لحاظ همين ويژگي است كه قواعد داروي اتاق بدون محدوديت براي هرگونه دعواي تجاري از هر نوع كه باشد، و نيز در هر نقطه‎اي از جهان كه محل داوري باشد، قابل استفاده و اجرا است.
چنان كه قبلاً اشاره كرديم، سازمان داوري اتاق هم با اين كه در پاريس (فرانسه) مستقر است از حيث ساختار و عملكرد وابستگي به كشور فرانسه ندارد و يك تشكيلات بين‎المللي است. اعضاي ديوان داوري و نيز دبيرخانه آن كه قريب 40 نفر عضو دارد، از حقوقدانان و اشخاص متعلق به كشورهاي مختلف و با نظامهاي حقوقي گوناگون مي‎باشند. مسؤولان و تصميم‎گيرندگان اتاق توجه و اصرار دارند كه اين تركيب بين‎المللي و جنبه جهاني بودن ساختار ديوان و دبيرخانه آن حفظ شود. بهرحال، ويژگي عام‎الشمول و جهاني بودن اتاق از جمله علل مهم اقتدار حرفه‎اي و اعتبار بين‎المللي آن است كه همين اعتبار به آراء داوري صادره تحت قواعد اتاق نيز تسرّي مي‎كند و نهايتاً اجراي آنها را تسهيل مي‎كند.

(3) بيطرفي و تساوي قواعد نسبت به طرفين
در نظر قواعد داوري اتاق، اصحاب دعوي مساوي هستند و قواعد نسبت به طرفين بيطرف هستند، بطوري كه با اجراي قواعد مذكور هيچيك از خواهان يا خوانده وضعيت ممتاز و بهتري نسبت به طرف ديگر پيدا نمي‎كند. نمونه‎هايي از اجراي بيطرفانه و مساوي قواعد نسبت به طرفين را در چند مورد خاص بهتر مي‎توان مشاهده كرد: از حيث نصب داور براي طرف ممتنع، تعيين محل داوري، تعيين زبان داوري، تعيين آيين داوري (در مواردي كه قواعد ساكت باشد) و نيز تعيين قانون ماهوي حاكم (در مواردي كه طرفين قانون خاصي را تعيين نكرده‎اند)، از حيث معرفي نماينده حقوقي يا وكيل در دعوي، و از حيث مشخصات و تابعيت داوران منتخب طرفين كه مي‎‎توانند هركس را كه مايل باشند و از هر كشوري بعنوان داور خود معرفي نمايند، و بالاخره از حيث انتخاب و نصب داور رئيس توسط ديوان داوري كه كسي را منصوب مي‎كند كه تابعيت كشور هيچيك از طرفين را نداشته باشد، در كليه اين قبيل موارد، كه قواعد داوري حكمي را پيش‎بيني كرده هيچيك از طرفين امتياز خاصي ندارند و به هر دو به يك چشم مي‎نگرد. توضيح و تفصيل همة اين موارد ضرورتي ندارد، اما خوب است در موارد اعمال بيطرفانه و متساوي قواعد نسبت به طرفين از حيث انتخاب و نصب داور توسط ديوان توضيح بدهيم.
مطابق ماده 8 (4) قواعد، در داوري‎هاي سه نفره هر يك از طرفين مي‎توانند داور مورد نظر خود را معرفي نمايند و اگر ظرف مهلت مقرر از معرفي داور امتناع ورزند ـ اعم از اين كه خواهان باشد يا خوانده ـ ديوان داوري بجاي او داور را منصوب مي‎كند. همچنين است در مورد داور ثالث (رئيس هيأت داوري) كه اگر طرفين يا داوران ايشان نتوانند در مهلت مقرر به توافق برسند، ديوان داوري بدون اين كه حق اضافي يا امتيازي براي هيچيك از خواهان يا خوانده در نظر بگيرد، شخصي را كه البته هم تابعيت با طرفين نخواهد بود. به عنوان داور ثالث و رئيس هيأت داوري انتخاب و منصوب مي‎كند.
يكي ديگر از مصاديق بيطرفي قواعد نسبت به طرفين را مي‎توان در نصب داور در داوري‎هاي چند طرفه ديد. منظور از داوري چند طرفه آن است كه يكي از طرفين (يا هر دو آنها) مركب از چند واحد يا شخص يا شركت باشند كه مجموعاً طرف خواهان يا طرف خوانده را تشكيل مي‎دهند. در اين قبيل موارد، مطابق ماده 10 قواعد داوري، ابتدا به همه اعضاي طرف مربوط (خواهان يا خوانده) فرصتي داده مي‎شود كه مشتركاً و متفقاً يك نفر را به عنوان داور خود معرفي نمايند. مشكل هنگامي رخ مي‎نمايد كه اجزاء و اعضاي طرف مربوط نتوانند در انتخاب داور مشترك به توافق برسند، در حالي كه طرف مقابل داور خود را انتخاب و معرفي كرده است. در چنين حالتي، اگر قرار باشد ديوان بجاي آنها يك نفر داور منصوب كند، طرف‎هاي متعدد عملاً از داشتن داور منتخب و مورد نظر خود در هيأت داوري محروم مي‎شوند، در حالي كه طرف ديگر اين امكان و امتياز را داشته كه داور مورد اعتماد و علاقه خود را به هيأت داوري بفرستد، و اين موجب عدم تساوي طرفين خواهد بود. به همين لحاظ در بند 2 ماده 10 قواعد آمده است كه اگر طرف متعدد (خواهان يا خوانده) نتوانند داور مشترك خود را انتخاب و معرفي كنند، هر سه نفر اعضاي هيأت داوري، توسط ديوان داوري اتاق انتخاب و منصوب خواهند شد، در نتيجه طرف مقابل كه احياناً داور خود را معرفي كرده نيز در وضعيت مساوي با طرف ديگر قرار مي‎گيرد، زيرا تمام اعضاي هيأت داوري را خود ديوان منصوب مي‎كند.
بهرحال، بيطرفي و تساوي قواعد داوري اتاق نسبت به طرفين داوري، از اصول پايه‎اي داوري و دادرسي صحيح و اجراي قانون است، و از چنان اهميتي برخوردار است كه در صورت نقض آن، رأي داوري در معرض ايراد و حتي ابطال قرار مي‎گيرد.

(4) قطعي و لازم‎الاجرا بودن آراء داوري اتاق
هدف نهايي طرفين از مراجعه به داوري آن است كه مرجع داوري به اختلافات و دعاوي ايشان پايان دهد و نزاغ را به شيوه‎اي قطعي حل و فصل كند. براي دستيابي به اين هدف، بايد رأي داوري اولاً قطعي باشد يعني در معرض تجديدنظر و استيناف و اعتراض قرار نگيرد، و ثانياً لازم‎الاجرا باشد يعني در صورتي كه محكوم عليه به آن تمكين نكند، بتوان آن را به اجرا درآورد. اين دو خصوصيت مطلوب همان است كه «قطعي و لازم‎الاجرا بودن رأي» ناميده مي‎شود و از جمله عوامل مهم رونق و اعتبار داوري است، زيرا اگر طرفين مطمئن نباشند كه رأي صادره قطعي و قابل اجرا است، انگيزه‎اي براي مراجعه به داوري ندارند.
قطعي بودن رأي: در نظام رسيدگي قضايي در دادگاه كه دادرسي چند مرحله‎اي است، معمولاً رأي بدون قطعي نيست (مگر در دعاوي كه قانون مقرر كرده باشد رأي قطعي است) و قابل استيناف و اعتراض است و حتي قابل فرجامخواهي نيز هست. ولي در داوري‎ها كه قصد طرفين رسيدگي سريع‎‎تر و عاري از تشريفات طولاني قضايي است، رأي داوري قطعي و لازم‎الاجرا است. اما بحث در اين است كه چگونه مي‎توان اين اوصاف را براي رأي داوري فراهم كرد. در رسيدگي قضايي، منشأ قطعي و لازم‎الاجرا بودن رأي دادگاه، قانون است اما در داوري‎ها منشأ آن توافق طرفين در مراجعه به داوري است. به اين معني كه گاه طرفين بالصراحه در موافقتنامه داوري قيد مي‎كنند كه رأي داوري قطعي و لازم‎الاجرا است كه در اين صورت ترديدي باقي نمي‎ماند كه رأي قطعي است و نستب به طرفين لازم‎الاجرا خواهد بود. مشكل آنجاست كه در موافقتنامه داوري چنين شرطي وجود نداشته باشد. اما در اين مورد نيز مي‎توان گفت كه توافق و تراضي اوليه اصحاب دعوي كه به داوري و تصميم شخص ثالث (داور) مراجعه نمايند، به طور ضمني حاوي اين توافق و تعهد اضافي نيز هست كه تصميم شخص ثالث (رأي داوري) را محترم بشمرند و اجرا نمايند. در داوري‎هاي اتاق نيز موضوع اين گونه حل مي‎شود كه در ماده 28 (6) قواعد داوري اتاق مقرر شده كه رأي داوري قطعي و لازم‎الاجرا است. در واقع طرفين با مراجعه به قواعد اتاق متعهد مي‎شوند كه رأي را بدون تأخير اجرا نمايند و چنين تلقي مي‎شود كه حق اعتراض خود به رأي را نيز ساقط كرده‎‎اند ـ البته تا جايي كه اين اسقاط معتبر و مجاز باشد.(38) علاوه بر مفاد اين ماده، سازمان داوري اتاق هم با نظارتهاي خود بر جريان داوري، تا حدود زيادي مانع از اين مي‎شود كه رأي صادره با ايرادات و اشكالاتي مواجه گردد كه آن را در معرض اعتراض و ابطال قرار دهد و بدينسان ضريب قطعي بودن رأي و اجراي آن را بالا مي‎برد. علاوه بر ماده 35 قواعد داوري اتاق كه مي‎گويد ديوان داوري و مرجع داوري مربوط همه مساعي خود را براي اين كه رأي صادره قابل اجرا باشد، بكار مي‎گيرند، مطابق ماده 6 قواعد داخلي ديوان، ديوان داوري در مقطع بررسي پيش‎نويس رأي داوري حتي‎المقدور الزامات امري ناشي از قوانين محل داوري را ملحوظ داشته و اگر اشكال و ايرادي از اين حيث مشاهده نمود به رفع آن برمي‎آيد، زيرا اگر رأي داوري مقررات آمره كشور محل صدور را نقض كند، با مشكل بزرگي در مرحله اجرا مواجه مي‎شود. بهرحال، نه تنها مطابق قواعد داوري اتاق كه طرفين آن را پذيرفته‎اند، آراء داوري كه تحت قواعد آن صادر مي‎شود لازم‎الاجراست، بلكه سيستم نظارت سازمان داوري اتاق هم طوري است كه تأمين‎هاي فراواني را براي اجراي رأي داوري فراهم مي‎كند.
لازم‎الاجرا بودن رأي: در مورد لازم الاجرا بودن رأي بايد توجه داشت كه لازم‎الاجرا بودن غير از مكانيسم اجراي رأي است و موكول به قوانين داخلي كشور محل اجرا است. به عبارت ديگر، در صورتي كه محكوم‎عليه، رأي داوري لازم‎الاجرا را رعايت و اجرا نكند، بايد به دادگاه محل اقامت او مراجعه و تقاضاي شناسايي و اجراي حكم بعمل آورد. البته اجراي آراء داوري كه تحت قواعد اتاق بازرگاني است بين‎المللي صادر شده، چون علي‎الاصول قطعي و لازم‎الاجرا است و نيز چون با نظارت يك سازمان داوري معتبر صادر شده و ديوان داوري اتاق هم آن را تأييد كرده، محاكم با اطمينان بيشتري به آنها مي‎نگرند و آسان‎تر و سريع‎تر شناسايي مي‎كنند و دستور اجرا (اجرائيه) صادر مي‎كنند.(39)

3
جريان داوري در نظام داوري اتاق

جريان هرگونه دادرسي معمولاً با تسليم دادخواست آغاز و با صدور رأي پايان مي‎پذيرد، اعم از اين كه در داوري باشد يا دادگاه. تفاوت قضيه در اين است كه در رسيدگي قضايي، مرجع رسيدگي (دادگاه) از قبل تشكيل شده و به حكم قانون موجود است، در حالي كه در رسيدگي داوري، قبل از تسليم دادخواست بايد ابتدا داور يا داوران انتخاب شوند و مرجع داوري تشكيل شود. علاوه بر اين، در رسيدگي قضايي، آئين دادرسي به موجب قانون از قبل مشخص شده و موجود است، در حالي كه در داوري‎ها بايد ابتدا تكليف قواعد داوري و مقررات رسيدگي معلوم شود. به اين معني كه اگر داوري از نوع داوي موردي باشد، بايد خود طرفين (يا داوران ايشان پس از انتخاب) مقررات داروي را براي خصوص مورد تهيه نمايند، و چنانچه طرفين توافق كرده باشند كه داوري خود را مطابق قواعد داوري يك سازمان داوري مانند قواعد داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي انجام دهند، از اين حيث يك گام جلو هستند زيرا قواعد رسيدگي از قبل آماده شده و تنها اقدامي كه قبل از شروع داوري بايد انجام شود، انتخاب داور يا داوران و تشكيل مرجع داوري است كه تحت همان قواعد و يا كمك و نظارت همان سازمان داوري صورت مي‎پذيرد.
با توجه به اين توضيحات و نيز با توجه به قواعد داوري اتاق، مي‎توان جريان داوري‎هايي را كه مطابق قواعد داوري اتاق انجام مي‎شوند به سه مرحله تقسيم كرد: مرحله‎ اول، از زمان تسليم درخواست داوري تا زمان تنظيم «قرارنامه داوري»(40) كه عمدتاً تحت نظر و با مساعدت دبيرخانه ديوان انجام مي‎گيرد. در اين مرحله، داوران انتخاب، مرجع داوري تشكيل مي‎شود، شرح وظائف داوران نيز طي سند موسوم به «قرارنامه داوري» تنظيم و مشخص مي‎گردد، و جريان داوري سامان مي‎گيرد و منعقد مي‎شود و پرونده مهياي رسيدگي مي‎شود. مرحله دوم، عبارت است از شروع رسيدگي به ادعاهاي طرفين و مرافعات ايشان، تا زمان صدور رأي. اين مرحله پس از تنظيم و امضاي قرارنامه داوري شروع مي‎شود كه دبيرخانه پرونده را به داور يا داوران تسليم مي‎كند و مشتمل است بر رسيدگي و بررسي ادعاها و ايرادات و مرافعات طرفين، تبادل لوايح، معرفي شهود يا كارشناس، تشيكل جلسه استماع شفاهي، و بالاخره اعلام ختم رسيدگي توسط مرجع داوري ـ مرحله سوم نيز عبارت است از شور داوران (در داوري‎‎هاي سه نفره) و تهيه پيش‎نويس رأي و ارسال آن جهت بررسي و تأييد ديوان داوري و سپس صدور آن و آنگاه اجراي رأي كه اگر محكوم‎عليه طوعاً آن را اجرا نكند، ناگزير بايد به دادگاه صالح مراجعه شود. چنانكه پيدا است، حاقّ داوري و كانون حل و فصل دعوي در مرحله دوم يعني رسيدگي به ادعاها و صدور رأي است.
اينك ببينيم جريان رسيدگي داوري تحت قواعد داوري اتاق چگونه انجام مي‎گيرد و مشكلاتي كه احياناً در هر مرحله پيش مي‎‎آيد چگونه حل مي‎شود و سازمان داوري اتاق چگونه جريان داوري را ساماندهي و بر آن نظارت مي‎نمايد. در اين قسمت قواعد داوري اتاق را نيز متناسب با مباحث مطروحه، بررسي خواهيم كرد.

الف ـ مرحله اول: از درخواست‎ داوري تا امضاي قرارنامه داوري

(1) تسليم درخواست داوري و پاسخ آن
نقطه آغاز داوري در اتاق بازرگاني بين‎المللي، تسليم «درخواست داوري» است كه بايد به دبيرخانه اتاق در پاريس داده شود يا از طريق كمتيه ملي يكي از كشورها (اغلب كشور متبوع خواهان) به دبيرخانه فرستاده شود. معمولاً متقاضي داوري كه «درخواست داوري» مي‎دهد، خواهان است اما هيچ مانعي ندارد كه طرفين متفقاً درخواست داوري خود را به دبيرخانه تسليم نمايند و داوران خود را معرفي و حتي موضوعات تحت اختلاف را مشتركاً تعريف و تعيين كنند و بخواهند كه مرجع داوري فوراً وارد رسيدگي شود و رأي دهد.(41)
پس از وصول «درخواست داوري»، دبيرخانه آن را تحت شماره‎اي ثبت مي‎كند و به يكي از مشاورين حقوقي دبيرخانه ارجاع مي‎كند و سپس دريافت درخواست را همراه با نام و مشخصات مشاوري كه براي پرونده انتخاب شده و متصدي آن است، به هر دو طرف اعلام مي‎نمايد. از اين به بعد، كليه مكاتبات و ارتباطات طرفين و داوران با دبيرخانه و ديوان داوري اتاق از طريق همين مشاور حقوقي انجام مي‎شود. بهرحال، تاريخ وصول «درخواست داوري» به دبيرخانه، تاريخ شروع داوري است.
مطابق ماده 4 (3) قواعد داوري اتاق، خواهان بايد در «درخواست داوري» خود نكات زير را متذكر شود و توضيح دهد:
ـ مشخصات طرفين (اصحاب دعوي) و آدرس آنها
ـ شرح مختصري از نوع و ماهيت ادعاها و اوضاع و احواي كه منجر به بروز اختلاف و ادعا شده
ـ شرح خواسته مورد تقاضا كه حتي‎المقدور بايد با ذكر مبلغ خواسته باشد
ـ ذكر قرارداد اصلي كه منشأ اختلاف است، بويژه ذكر موافقتنامه داوري براي مراجعه به داوري اتاق
ـ اظهارنظر درباره تعداد داوران، و نحوه انتخاب ايشان مطابق قواعد اتاق، بويژه معرفي داور توسط خواهان
ـ اظهارنظر درباره محل داوري، زبان داوري، و نيز قانون حاكم.

دبيرخانه، قبل از ارسال درخواست داوري براي خوانده دعوي، مطابق جدول هزينه‎ها مبلغي را بصورت موقت براي هزينه‎هايي كه علي‎القاعده براي اين مرحله مقدماتي تا زمان تنظيم و امضاي قرارنامه داوري لازم است، تعيين مي‎كند و به خواهان ابلاغ مي‎كند و مهلتي نيز معلوم مي‎نمايد كه آن را بپردازد. مطابق ماده 5 (4) قواعد، در صورتي كه خواهان اين پيش‎پرداخت موقتي را نپردازد، پرونده در همين جا بسته مي‎شود معذلك خواهان مي‎تواند مجدداً آن را طي دعواي جديدي مطرح نمايد. بهرحال، پس از دريافت پيش‎پرداخت هزينه‎ها، دبيرخانه درخواست داوي را براي خوانده مي‎فرستد و خوانده 30 روز مهلت دارد كه به آن پاسخ بدهد و در صورتي كه ادعاي متقابل دارد مي‎تواند ضمن همين جوابيّه مطرح نمايد (ماده 5 (5) قواعد). بعد از وصول جوابيه خوانده، دبيرخانه آن را براي خواهان مي‎فرستد، و اگر حاوي دعواي متقابل باشد خواهان نيز 30 روز مهلت دارد كه پاسخ ادعاي متقابل را بدهد.
مطابق ماده 5 (1) قواعد، پاسخ خوانده به درخواست داوري بايد از جمله، شامل نكات زير باشد:
ـ نام و مشخصات و آدرس كامل او (خوانده)
ـ اعلام نظر دربارة ماهيت اختلافات و اوضاع و احوالي كه منجر به بروز اختلاف و ادعا شده
ـ پاسخ به خواسته مورد تقاضاي خواهان
ـ اعلام نظر دربارة تعداد داوران و انتخاب ايشان در پرتو پيشنهادي كه خواهان داده و نيز معرفي داور مورد نظر خود.
ـ اعلام نظر دربارة محل داوري، زبان داوري و نيز قانون حاكم.

چنانچه خوانده بخواهد دعواي تقابل مطرح نمايد، ادعاي متقابل نيز بايد حاوي موارد زير باشد:
ـ توضيح ماهيت اختلاف و نيز اوضاع و احوالي كه منجر به بروز ادعاي متقابل شده است
ـ ذكر خواسته متقابل مورد تقاضا، و حتي‎المقدور تعيين مبلغ آن.

اگر خوانده ظرف مهلت 30 روزه پاسخي ندهد، مانع از ادامه جريان داوري نيست (ماده 6 (1) قواعد). معذلك خوانده مي‎تواند براي پاسخ به درخواست داوري، تقاضاي تمديد مهلت بنمايد. مشروط به اين كه در همين مقطع درباره تعداد داوران و انتخاب ايشان اظهارنظر كرده باشد و بويژه داور خود را نيز معرفي نمايد (ماده 5 (2) قواعد). اين تدبير براي آن است كه مرجع داوري هرچه زودتر تشكيل شود و خوانده نتواند به بهانه تمديد مهلت پاسخ يا عدم معرفي داور خود، از تشكيل هيأت داوري جلوگيري نمايد يا آن را به تأخير اندازد.
لازم به يادآوري است كه «درخواست داوري» و نيز «پاسخ» آن و حتي دعواي متقابل كه در اين مرحله مقدماتي داده مي‎شود، دادخواست و دفاع به معناي مصطلح نيست، و همانطور كه در بالا ديديم، محتويات آنها عبارت است از اطلاعات اوليه و مقدماتي كه براي ساماندهي جريان داوري و شروع رسيدگي لازم است. به همين لحاظ است كه در بين نكاتي كه بايد در درخواست داوري و پاسخ آن ذكر شود بجاي طرح دعوي يا تبادل لوايح يا دفاع مثلاً گفته شده «اعلام نظر درباره ماهيت و نوع اختلاف و زمينه بروز آن»، يا در مورد خواسته گفته شده «ذكر خواسته و در صورت امكان مبلغ آن»، زيرا در اين مرحله مقدماتي چه بسا هنوز ارزيابي خواسته و تعيين مبلغ دقيق آن ممكن نباشد. روش صحيح نيز همين است كه در قواعد داوري اتاق آمده است، زيرا طرح مسائل ماهوي و تبادل لوايح و ارائه اسناد و مدارك بايد نزد خود مرجع داوري كه وظيفه رسيدگي و حل و فصل دعوي را دارد، انجام شود و ربطي به دبيرخانه ديوان كه يك مرجع اداي است و تسهيلات و خدماتي را براي راه انداختن داوري ارائه مي‎كند، ندارد. بهرحال، معمولاً پس از اين كه جريان داوري وارد مرحله دوم شد، با دستور مرجع داوري، خواهان «دادخواست تفصيلي» مي‎دهد، خوانده دفاع ماهوي مي‎كند و هر دو طرف تبادل لوايح مي‎كنند و مطالب و دفاعيات اصلي خود را مطرح مي‎كنند.

(2) وجود موافقتنامه داوري
اساس داوري، قرارداد و توافق طرفين است و داوري اجباري به ويژه در سطح بين‎المللي وجود ندارد و حتي در حقوق داخلي هم داوري اجباري در بعضي امور تجاري كه به حكم قانون مقرر شده باشد، استثناء است.(42)
موافقتنامه داوري ممكن است هنگام انعقاد قرارداد اصلي و بصورت شرط ضمن قرارداد در يكي از مواد آن درج شده باشد كه آن را «شرط داوري» گويند، يا بصورت جداگانه و طي يك سند مستقل منعقد شود كه «موافقتنامه يا قرارداد داوري» نام دارد. گاه ممكن است يكي از طرفين (خواهان) بدون هيچگونه موافقتنامه يا شرط داوري قبلي به داوري اتاق مراجعه و درخواست داوري بدهد كه اگر طرف مقابل (خوانده) بپذيرد، طبعاً به معناي انعقاد موافقتنامه داوري است و معتبر محسوب مي‎شود. موافقتنامه داوري، اساس مشروعيت و صلاحيت داوري است و اگر وجود نداشته باشد، يا به دليلي مخدوش باشد، يا باطل يا فسخ شده باشد طبعاً داوري هم وجود نخواهد داشت و به هر حال نمي‎توان طرف را به داوري اجبار كرد.
به اين ترتيب، اين احتمال وجود دارد كه هنگامي كه يكي از طرفين به داوري اتاق مراجعه مي‎كند، طرف مقابل وجود موافقتنامه داوري را انكار نمايد يا استدلال كند قرارداد مذكور فسخ شده و يا از اساس معتبر نبوده يا اين كه اگر هم موافقتنامه داوري منعقد شده، راجع به انواع خاصي از اختلافات و دعاوي بوده، و يا اين كه مقصود از ارجاع امر به داوري مراجعه به داوري اتاق بازرگاني نبوده است و امثال آنها. مضمون اين قبيل ايرادات في‎الواقع ناظر است به وجود و اعتبار موافقتنامه داوري يا قلمرو آن، و اگر پذيرفته شود نتيجه آن عدم صلاحيت مرجع داوري است.
رويه سنتي در اين قبيل موارد كه به صلاحيت داوري ايراد مي‎شد آن بود كه جريان داوري در همان ابتداي كار متوقف مي‎شد و مدعي (ايراد كننده) مجبور بود به دادگاه صالح رجوع كند و اگر دادگاه اعتبار موافقتنامه داوري را احراز و تأييد مي‎كرد، جريان داوري ادامه مي‎يافت. اشكال اين رويه آن بود كه اول بايد داور يا داوران انتخاب مي‎شدند و مرجع داوري تشكيل مي‎گرديد تا ايراد صلاحيت قابل طرح باشد، كه اين امر مسلماً باعث تأخير و تطويل كار و حتي صرف هزينه‎هايي مي‎شد. اما مطابق رويه فعلي داوري بين‎المللي، خود مرجع داوري صلاحيت دارد كه به صلاحيت خود رسيدگي كند كه اصطلاحاً آن را «صلاحيت به صلاحيت»(43) گويند. از لحاظ نظري دو مبنا براي اين رويه وجود دارد: يكي اين كه قصد واقعي طرفين از مراجعه به داوري آن است كه موضوع از صلاحيت محاكم دادگستري خارج شود كه در تفسير اراده طرفين در اين قبيل موارد بايد اين واقعيت را مورد توجه جدي قرار داد. بنابراين صرف ارجاع دعاوي و اختلافات به داوري، بطور ضمني به اين معني است كه طرفين توافق كرده‎اند كه مرجع داوري صلاحيت داشته باشد به مسأله صلاحيت خود و قلمرو آن نيز رسيدگي كند زيرا مقدمه لازم و شرط عملي شدن و معنادار بودن توافق طرفين در مراجعه به داوري همين است كه مرجع داوري بتواند تصميم بگيرد آيا صلاحيت و مشروعيت رسيدگي به دعواي مطروحه را دارد يا نه. دوم اين كه شرط داوري تسرّي نمي‎كند زيرا يكي از ادعاها و اختلافات ناشي از قرارداد اصلي كه به داوري ارجاع شده همين است كه يكي از طرفين مدعي شود قرارداد و از جمله شرط داوري مندرج در آن معتبر نيست يا فسخ شده و طرف ديگر بگويد معتبر است.(44)
در سيستم داوري اتاق، رويه بينابيني براي حل مسأله صلاحيت اتخاذ شده است به اين معني كه اگر در آستانه شروع دعوي خوانده در مورد وجود يا اعتبار موافقتنامه داوري ايراد نمايد، موضوع به ديوان داوري اتاق ارجاع مي‎شود كه پيش از اين درباره آن صحبت كرديم و گفتيم يكي از مراحل نظارت مؤثر ديوان در همينجا است.(45) در اين حالت، اگر ديوان با بررسي قضيه متقاعد شود كه موافقتنامه داوري بصورت علي‎الظاهر وجود دارد، همين مقدار براي ادامه داوري كافي است، ولي چون تصميم ديوان ماهوي نيست و بصورت علي‎الظاهر اتخاذ شده، ايراد كننده مي‎تواند ايراد خود را نزد مرجع داوري مطرح كند و ادامه دهد و مطابق قاعده صلاحيت به صلاحيت، خود مرجع داوري صلاحيت دارد به مسائل و ايرادات صلاحيتي، رسيدگي نمايد. از طرف ديگر، اگر ديوان داوري اتاق علي‎الظاهر متقاعد نشود كه موافقتنامه داوري وجود دارد، مراتب به طرفين اعلام مي‎شود كه داوري قابل ادامه نيست، منتهي چون تصميم ديوان در اين مورد نيز تصميم ماهوي نيست، مانع از اين نخواهد بود كه مدعي وجود موافقتنامه داوري، موضوع را نزد دادگاه صالح پيگيري نمايد (ماده 6 (2) قواعد).

(3) تشكيل مرجع داوري
مرجع داوري از داور يا داوراني كه طرفين يا ديوان داوري اتاق معرفي يا منصوب مي‎كنند، تشكيل مي‎شود. يكي از مهمترين امتيازات داوري اين است كه طرفين مي‎توانند داور مورد اعتماد خود را انتخاب كنند و رسيدگي به دعوي را به كسي بسپرند كه به نظر ايشان صلاحيت و تخصص و اعتبار كافي دارد. اما اگر همين امتياز ضمانت اجراي مؤثري نداشته باشد و به درستي مورد استفاده قرار نگيرد، مي‎تواند دشواريهاي اساسي را ايجاد كند و حتي انجام داوري را مختل و متعذر سازد، و آن هنگامي است كه يكي از طرفين از معرفي داور خود امتناع ورزد يا در مرحله انتخاب داور مشترك كه مستلزم همكاري و توافق هر دو طرف است، حاضر به همكاري و توافق نشود و بهانه جويي نمايد. اگر اين مشكل در داوريهاي موردي، پيش آيد ناگزير بايد به دادگاه مراجعه كرد تا از جانب طرف ممتنع، داور نصب كند كه البته مسير طولاني و وقت‎ گيري است. اما در داوريهاي سازماني مانند داوري اتاق، ضمانت اجراي كافي و مؤثر در قواعد داوري اتاق آمده و ديوان داوري آن را به سرعت حل مي‎نمايد و بجاي طرف ممتنع،داور نصب مي‎كند.
بطور كلي طرفين مي‎توانند توافق كنند كه داوري بصورت يك نفره برگزار شود يا بصورت سه نفره كه هيأت داوري تشكيل مي‎شود (به ندرت ممكن است هيأت داوري بيش از سه نفر باشد). در داوريهاي يك نفره، داور منفرد را طرفين به اتفاق و با توافق انتخاب و معرفي مي‎كنند، اما در داوريهاي سه نفره هر يك از طرفين، يك نفر داور خود را معرفي مي‎كنند و سپس داور ثالث را ـ كه رئيس هيأت داوري نيز هست ـ مشتركاً انتخاب و منصوب مي‎كنند كه معمولاً انتخاب او را به عهده دو نفر داوران خود واگذار مي‎نمايند.
انتخاب و معرفي داور منحصر به شروع داوري نيست، بلكه ممكن است در اثناي داوري نيز ضرورت يابد، مانند اين كه يكي از داوران فوت كند يا استعفا دهد يا در اثر جرح يا ناتواني از انجام وظيفه داوري، كنار گذاشته شود كه در همه اين حالت‎ها لازم خواهد بود كه شخص ديگري به جاي او معرفي شود. بنابراين انتخاب داور، جرح داور و تعويض او سه مطلبي است كه بايد ذيل «تشكيل مرجع داوري» مطالعه كنيم.

(3 ـ 1) انتخاب داور
قواعد داوري اتاق براي انتخاب و معرفي داور مقررات روشن و مطمئني دارد و ضمن اين كه اصل آزادي اراده و انتخاب طرفين براي معرفي داور را محترم و مقدم دانسته و حقوق مساوي براي ايشان قايل شده است اما ترتيبي داده كه عدم معرفي داور مانع از تشكيل مرجع داوري و ادامه داوري نشود. علاوه بر اين، قواعد داوري اتاق نحوه انتخاب داور در داوريهاي چند طرفه را نيز پيش‎بيني كرده كه از نو‎آوريهاي آن بشمار مي‎رود.
معرفي داور: مطابق ماده 8 (2) قواعد، در صورتي كه طرفين درباره تعداد داوران توافقي نكرده باشند، اصولاً مرجع داوري يك نفره خواهد بود كه خود ديوان داوري اتاق او را انتخاب و منصوب مي‎كند، مگر اين كه بنظر ديوان داوري موضوع دعوي و اوضاع و احوال آن طوري باشد كه لازم باشد هيأت داوري سه نفره تشكيل گردد، كه در اينصورت ديوان به خواهان 15 روز مهلت مي‎دهد كه داور خود را معرفي كند و از تاريخ معرفي داور خواهان 15 روز هم به خوانده فرصت مي‎دهد كه داور مورد نظر خويش را انتخاب و معرفي نمايد.
طبق ماده 8 (3) قواعد در صورتي كه طرفين توافق و شرط كرده باشند كه اختلافات فيمابين به داور منفرد ارجاع شود، مي‎توانند ظرف 30 روز داور مورد نظر را با توافق انتخاب و معرفي كنند و اگر نتوانند ظرف اين مهلت به توافق دست يابند، ديوان داوري او را منصور مي‎كند. چنانچه طرفين توافق كرده باشند كه اختلافت فيمابين به هيأت داوري سه نفر ارجاع شود، هركد ام مي‎تواننند داور خود را معرفي نمايند و اگر استنكاف ورزند، ديوان داور را منصوب مي‎كند. رئيس هيأت داوري (داور ثالث) هم توسط ديوان انتخاب و معرفي مي‎شود، اما طرفين مي‎توانند توافق كنند كه رئيس هيأت داوري به ترتيب ديگري انتخاب شود (مانند اين كه خود ايشان يا داوران منتخب ايشان، يا احياناً يك مقام ثالث ـ مثلاً رئيس اتاق بازرگاني محل ـ داور ثالث را منصوب كند).
در مواردي كه طبق قواعد داوري، ديوان بايد داور انتخاب كند (اعم از داور منفرد، داور رئيس، يا داور طرف ممتنع) ابتدا با كميته ملي اتاق در كشورهاي مربوط مشورت مي‎كند و از آنها مي‎خواهد فرد يا افرادي را پيشنهاد كنند (مواد 9 (3) و 9 (6) قواعد). داوراني كه اتاق به عنوان داور منفرد يا رئيس هيأت داوري انتخاب و منصوب مي‎كند نبايد با اصحاب دعوي هم تابعيت باشند، و در صورتي كه هم تابعيت باشند، ابتدا ديوان بايد مراتب را به طرفين اطلاع دهد و اگر اعتراضي نكردند مي‎تواند او را انتخاب و نصب كند (ماده 9 (5) قواعد).
تأييد داور توسط ديوان: در كليه مواردي كه داور يا داوراني انتخاب و معرفي مي‎شوند، بايد انتصاب ايشان به اين سمت به تأييد و تصويب ديوان داوري برسد. مطابق ماده 9 (1) قواعد، ديوان هنگام بررسي و تأييد داور تابعيت او، اقامتگاه او، سهولت دسترسي به او، توانايي او در انجام وظيفه و ساير ملاحظات از قبيل سوابق كاري و تجارب او را در نظر مي‎گيرد. تأييد و نصب داور بر عهده ديوان است اما ماده 9 (2) قواعد كه از موادّ الحاقي به قواعد جديد است اجازه داده كه دبيركل ديوان داوري نيز در موارد خاصي اين كار را انجام دهد، و آن هنگامي است كه طرفين با توافق داور مربوط (اعم از داور منفرد، رئيس هيأت داوري يا داور طرف) را معرفي كرده باشد و اعلام استقلال داور نيز بدون قيد و شرط باشد يا اگر شرطمند است طرفين به آن اعتراضي نكرده باشند.
از نظر حقوقي، با تأييد و تصويب داور توسط ديوان يا دبيرخانه، در واقع نوعي رابطه حقوقي و قراردادي بين او و سازمان داوري اتاق و طرفين برقرار مي‎شود كه به موجب آن داور مكلف به انجام وظيفه و رعايت قواعد داوري مي‎شود (ماده 7 (5) قواعد) كما اين كه استعفاي داور بايد در ديوان پذيرفته شود. علاوه بر اين، داور يا داوراني كه نصب آنها به تأييد ديوان داوري رسيده از امتيازات و مصونيت‎هاي مقرر در قواعد نيز برخوردار مي‎‎شوند. مطابق ماده 34 قواعد داوري كه از نوآوريهاي آن است هم داوران و هم اعضاي ديوان و دبيرخانه از هرگونه مسؤوليت ناشي از فعل يا ترك فعل در جريان رسيدگي يا داوري، معاف مي‎باشند. هدف اين ماده فراهم كردن امنيت بيشتر براي داوران و نيز براي مسؤولان ديوان و دبيرخانه است كه با اطمينان خاطر و بدون واهمه از عواقب تضميمات و اعمال يا ترك عملي، كار اصلي خود را انجام دهند. به هر حال، شرط معافيت از مسؤوليت كه در ماده 34 قواعد آمده آن است كه داوران وظيفه خود را به صورت متعارف و با رعايت موازين انجام دهند و لذا در صورت ارتكاب تقصير عمده يا تخلفات عمدي همچنان مسؤول خواهند بود.
استقلال و بيطرفي داور: فرد يا افرادي كه به عنوان داور معرفي مي‎شوند، بايد مستقل از طرفين باشند و در طول جريان داوري هم استقلال خود را حفظ نمايند. منظور از استقلال داور آن است كه رابطه خادم و مخدومي با طرف نداشته باشد، با هيچ يك از طرفين اشتراك يا تعارض منافع نداشته باشد، و شرايطي داشته باشد كه بتواند فارغ از هر ملاحظه‎اي بيطرفانه به دعوي رسيدگي نمايد و رأي دهد. منظور از بيطرفي داور نيز آن است كه هنگام رسيدگي و رأي تحت تأثير عوامل و ملاحظات گوناگون قرار نگيرد و فقط قانون و موازين حقوق و عدالت را در نظر بگيرد. شرط استقلال و بيطرفي داور، نهايت اهميت را دارد و در صورتي كه مخدوش شود، او را در معرض جرح و سلب سمت داوري قرار مي‎دهد، كه بعداً بررسي مي‎كنيم.
وصف استقلال و بيطرفي، هم عيني است و هم ذهني و بايد بطور قطعي وجود داشته باشد و نسبيّت بردار نيست و خود شخص داور بهتر از هر كس به آن وقوف دارد و موظف است آن را حفظ نمايد. از اين رو، نيز نهايت مراقبت را مي‎كنند كه اين اوصاف را حفظ نمايند زيرا اساس حيثيت و اعتبار ايشان است. ماده 7 (2) قواعد در اين مورد مي‎گويد، كسي كه به عنوان داور نامزد و معرفي شده و قرار است با تصويب ديوان داوري، داور بشود مكلف است ابتدا اعلاميه‎اي كتبي مبني بر اين كه مستقل از اصحاب دعوي است امضا كند و به دبيرخانه ديوان تسليم نمايد و ضمن آن بايد هرگونه اوضاع و احوال يا واقعيت‎هايي كه ممكن است استقلال او را در نظر طرفين با ترديد مواجه سازد، اعلام و افشاء كند. (مانند اين كه در استخدام يكي از طرفين بوده، يا مشاور حقوقي يا وكيلي يكي از طرفين باشد، يا در شركت او سهامدار باشد، يا در پرونده ديگري وكيل طرف مقابل باشد و امثال اينها). دبيرخانه اين اعلاميه مستقل بودن داور را به طرفين مي‎دهد و مهلتي قائل مي‎شود كه درباره آن اظهارنظر نمايند. در صورتي كه هيچيك از طرفين نظري ندهند، بدان معني است كه استقلال داور در نظر ايشان مخدوش نيست، اما در صورتي كه بنظر ايشان مفاد اطلاعات و واقعياتي كه در اعلاميه مذكور آمده يا اطلاعاتي كه خود ايشان از ساير منابع دارند، استقلال او را در معرض ترديد قرار دهد، مي‎توانند به معرفي او به عنوان داور اعتراض نمايند كه رسيدگي به آن با ديوان داوري است. در هر حال، تصميم ديوان درباره تصويب و تأييد داور يا رد نامزدي او، قطعي است (ماده 7 (4) قواعد).
استقلال و بيطرفي داور، تكليف اوست و موظف است در طول رسيدگي هم آن را حفظ نمايد. بهمين لحاظ ماده 7 (3) قواعد مقرر مي‎كند كه در صورتي كه در اثناي رسيدگي، براي داور واقعيات و اوضاع و احوالي پيش آيد كه استقلال او را در معرض ترديد و شبهه قرار دهد (مانند اين كه در شركت يكي از طرفين سهامدار شود.)، مكلف است آن را افشاء نمايد. در صورتي كه چنين وضعي پيش آيد و داور اعلام نكند، اما يكي از طرفين از آن مطلع شود مي‎تواند مراتب را به ديوان اعلام كند و داور مربوط را جرح نمايد كه بعداً به آن مي‎پردازيم.

(3 ـ 2) انتخاب داور در داوريهاي چند طرف
منظور از داوري چند طرفه آن است كه يكي از طرفين و يا گاه هر دو آنها، مركب از چند شركت يا شخص حقيقي باشند كه متفقاً طرف خواهان يا طرف خوانده را تشكيل دهند و نفع مشترك در دعوي دارند. اين وضعيت در قراردادهاي بين‎المللي چند طرفه كه بصورت كنسرسيون منعقد مي‎شود، بيشتر پيش مي‎آيد. در چنين حالتي، اگر بين طرفين اختلافي حاصل شود و به داوري رجوع كنند، آن را «داوري چند طرفه» گويند.(46) در اين صورت، اگر قرار باشد هر يك از اعضاي طرف خواهان با طرف خوانده داور خود را معرفي نمايد، هيأت داوري حداقل چهار نفره خواهد شد كه رسيدگي و تصميم‎گيري را با مشكل مواجه مي‎سازد و هنگام صدور رأي حصول اكثريت را غيرممكن مي‎كند. مضافاً كه يكي از طرفها كه مركب از دو واحد يا شركت است، دو نفر داور خواهد داشت و طرف ديگر يك نفر كه اين هم به معناي عدم تساوي طرفين خواهد بود. از سوي ديگر، وادار كردن اعضاي طرف خواهان يا طرف خوانده كه مشتركاً يك نفر داور را انتخاب نمايند، به معناي محروم كردن ايشان از داشتن داور مورد نظر خود مي‎باشد، و از اين حيث بمنزله عدم تساوي طرفين است. مسأله داوريهاي چند طرفه از مسائل پيچيده و مهم داوري بين‎المللي است كه مدتها در محافل حقوقي مورد بحث بوده، اما امروزه رفته رفته رويه نسبتاً مشخصي در مورد آن بوجود آمده است.
قواعد داوري اتاق تا قبل از اصلاح سال 1998 درباره داوريهاي چند طرفه صراحت كافي نداشت، اما ماده 10 قواعد فعلي مشخصاً به اين موضوع اختصاص يافته و سعي كدره حداكثر تساوي و بيطرفي را در مرحله انتخاب داور در داوريهاي چند طرفه رعايت كند. به موجب بند 1 اين ماده در داوريهاي چند طرفه كه بايد به هيأت داوري سه نفره ارجاع شود، هر يك از طرفهاي دعوي، اعم از خواهان يا خوانده كه بصورت متعدد باشند بايد متفقاً يك نفر داور مشترك معرفي نمايند. مطابق بند 2 همين ماده، اگر اعضاي تشكيل دهنده طرف مربوط نتوانند متفقاً داور مشتكر انتخاب نمايند يا در صورتي كه همه طرفها اساساً نتوانند در مورد نحوه تشكيل مرجع داوري توافق كنند، ديوان داوري اتاق همه اعضاي هيأت داوري را انتخاب و منصوب مي‎نمايد و يك نفر از ايشان را نيز بعنوان رئيس هيأت داوري برمي‎گزيند. همانطوري كه ملاحظه مي‎شود، در چنين حالتي ديوان داوري اتاق حتي براي طرف مقابل كه ممكن است داور خود را معرفي كند و مشكلي نداشته باشد، نيز داور منصوب مي‎كند. علت اتخاذ اين رويه در ماده مذكور آن است كه با همه طرفها رفتار مساوي شده باشد و هيچيك از طرفين دعوي در موقعيت بهتر و مساعدتري از حيث داشتن داور اختصاصي، قرار نگيرد. زيرا اگر قرار باشد ديوان فقط براي طرفي كه اعضاي آن نتوانسته‎اند در انتخاب داور مشترك به توافق برسند، داور نصب كند ولي طرف مقابل داور منتخب خود را داشته باشد، عملاً طرف اول در موقعيت فروتر و بدتري قرار گرفته است. بهمين لحاظ، در اين قبيل موارد ديوان، كل هيأت داوري را تعيين مي‎كند تا همه طرفها از حيث داشتن داور در وضعيت مساوي باشند.(47)

(3 ـ 3) جرح داور
پيش از اين گفتيم كه داور بايد هنگام انتصاب به اين سمت و نيز در طول انجام وظيفه و مأموريت خود تا زمان صدور رأي، صفت استقلال داشته باشد و بيطرف هم باشد. استقلال و بيطرفي داور، ضامن صحت رسيدگي و اعتبار تصميم او است. قواعد داوري اتاق در ماده 7 (2) داور را ملزم مي‎كند كه قبل از تأييد او در ديوان، اعلاميه‎اي كتبي مبني بر دارا بودن صفت استقلال را امضا كند و اگر بعداً اوضاع و احوالي حادث شد كه استقلال او را با ترديد مواجه مي‎سازد، نيز موظف است آن را اعلان و افشاء كند. در اينصورت با طرفين است كه آيا همچنان به او اعتماد بورزند يا بخواهند كه كناره‎گيري نمايند. و نيز اشاره كرديم كه استقلال و بيطرفي داور يك مفهوم ذهني و قائم به شخص است، اما موارد عدم استقلال و بيطرفي، عيني و خاص (سوبژكتيو) است و بسته به اوضاع و احوال متفاوت است. مثلاً موضع‎گيري به نفع يكي از طرفين در جريان رسيدگي يا ندادن اجازه دفاع از موارد نقض بيطرفي است و نيز داشتن رابطه خادم و مخدومي با ايشان، يا ذينفع بودن در دعوي از مصاديق بارز عدم استقلال است.
ضمانت اجراي استقلال و بيطرفي داور، جرح او است. به اين معني كه اگر داور هر يك از طرفين يا داور رئيس فاقد اين صفت باشد و حاضر نشود كناره‎گيري نمايد، هر يك از طرفين مي‎‎تواند او را جرح كند. ماده 11 قواعد ديوان درباره تشريفات جرح، مقررات روشن و صريحي را پيش‎بيني كرده است. مطابق ماده 11 (1) جرح داور به علت عدم استقلال يا ساير علل، بايد به صورت كتبي به دبيرخانه ديوان تسليم شود و حاوي شرح اوضاع و احوالي باشد كه مبناي جرح قرار گرفته است و مطابق بند 2 ماده مذكور اعلام جرح بايد ظرف 30 روز از تاريخ تأييد نصب داور توسط ديوان داوري يا اگر علت جرح بعداً در حين رسيدگي حادث شود و يا اگر زا قبل وجود داشته ولي بعداً مكشوف شود، بايد ظرف 30 روز از تاريخي باشد كه جرح كننده از آن مطلع شده است. رسيدگي به جرح بر عهده ديوان داوري اتاق است و تصميم او در اين مورد قطعي است و ديوان مكلف نيست دلايل خود را در مورد قبول يا رد جرح اعلام كند (ماده 7 (4) قواعد). رسيدگي به جرح دو مرحله دارد: يكي قابل استماع بودن آن از اين حيث كه آيا به موقع مطرح شده يا نه، دوم از لحاظ ماهوي از اين حيث كه آيا ادله جرح قانوع كننده هست يا نه. ديوان مي‎تواند هر دو مرحله را يكجا تصميم‎گيري كند يا آن را تفكيك كند اما در هر حال، ابتدا بايد موضوع به داور مجروح و نيز طرف مقابل اعلام و به آنها مهلتي داده شود كه اظهار نظر نمايند.
همانطور كه پيداست، جرح داور هنگامي معني پيدا مي‎كند كه او به اين سمت منصوب شده باشد والاّ در زمان معرفي و نامزد شدن داور، جرح معني ندارد و اگر يكي از طرفين نسبت به استقلال و بيطرفي او ايرادي داشته باشد يا از مسائلي مطلع باشد كه او را در معرض استقلال قرار مي‎دهد، مي‎تواند نسبت به معرفي او اعتراض كند، كه طبعاً ديوان داوري هنگام بررسي و تأييد نصب او مراتب را ملحوظ مي‎كند و اگر ادله مستندي وجود داشته باشد، چه بسا او را تأييد نكند.
جرح داور به معناي سلب اعتماد و بي‎اطميناني نسبت به او است و اگر پذيرفته شود، حيثيت حرفه‎اي و آبروي اجتماعي او را ملكوك مي‎كند. متأسفانه گاه جرح داور، به عنوان عامل فشار به داور يا ايجاد تأخير در داوري مورد سوء استفاده قرار مي‎گيرد. اعلام جرح داور، ادامه داوري را با مانع مواجه مي‎كند زيرا صلاحيت و اعتماد به او براي رسيدگي و صدور رأي تحت سؤال قرار مي‎گيرد و مادام كه اين اعتماد و اطمينان باز نگردد، مشروعيت تصميمات و اقدامات او هم مخدوش و غائب است. بنابراين، در صورت جرح داور جريان داوري متوقف مي‎شود تا تكليف جرح معلوم شود، اگر ديوان داوري اتاق جرح را بپذيرد، طبعاً داور مجروح از ادامه و بايد جانشين او تعيين و انتخاب شود. در صورت رد جرح، داور به كار خود ادامه مي‎دهد، اما مانع از جرح مجدد البته به علل جديد، نيست و جرح به كرّات ممكن است.

(3 ـ 4) تعويض داور
يكي از مسائل مربوط به تشكيل مرجع داوري عبارت است از «تعويض داور». تعويض داور هنگامي پيش مي‎آيد كه يكي از داوران از انجام وظايف خود ناتوان باشد (مانند بيماري، اشتغال به مشاغل زياد و كمبود وقت، يا ناتواني حرفه‎اي) يا داور فوت كند يا استعفا نمايد و ديوان استعفاي او را بپذيرد، يا جرح او مورد قبول قرار گيرد، و بالاخره ممكن است طرفين داوري متفقاً درخواست تعويض داور را بنمايد.(ماده 12 (1) قواعد).
علاوه بر اين موارد، ممكن است خود ديوان هم به تشخيص خود به اين نتيجه برسد كه داور عملاً يا قانوناً قادر به انجام وظيفه نيست يا معذور است و تصميم به تعويض او بگيرد، بدون اين كه طرفين درخواست تعويض را كرده باشند (ماده 12 (2) قواعد).
تعويض داور، با جرح داور متفاوت است زيرا در تعويض، استقلال و بيطرفي داور محل ترديد نيست و بهمين لحاظ نحوه رسيدگي و تعيين جانشيني او نيز با جرح فرق مي‎كند. رسيدگي و تصميم‎گيري به مسأله تعويض داور با ديوان داوري است. مطابق ماده 12 (4) هرگاه در جريان رسيدگي لازم شود كه داور عوض شود (مانند فوت يا بيماري، يا ناتواني، يا جرح، يا استعفاي داور، يا تشخيص ديوان، يا درخواست مشترك همه طرفها)، اولاً ديوان داوري موضوع را بررسي و تصميم‎ مي‎گيرد آيا لازم است براي تعيين جانشين داور همان تشريفات اوليه درباره انتخاب و معرفي داور اجرا شود، يا بايد به طريق ديگري عمل شود. ثانياً پس از اين كه جانشين داور مذكور بهر نحو مشخص شد و مرجع داوري تكميل گرديد، ديوان مي‎تواند تصميم بگيرد كه آيا لازم است جريان رسيدگي كه نزد مرجع قبلي انجام شده، از نو تجديد شود و اگر آري از چه مقطعي به بعد و تا چه حدودي. از طرفي، اگر پس از اعلام ختم رسيدگي (مثلاً حين شور و صدور رأي)، تعويض داور ضرورت يابد ممكن است همان تعداد داوران باقيمانده بتوانند كار را تمام و رأي را صادر كنند و ضرورتي نداشته باشد كه داور جديدي انتخاب و تعيين گردد. زيرا در اينصورت، يا بايد تمام جريان رسيدگي از نو تجديد شود كه مسلماً وقت‎ گير و پرهزينه و غيرضروري است، يا بايد از داور جديد خواست كه صرفاً در شور و صدور رأي مداخله كند كه صحيح بنظر نمي‎رسد از او خواسته شود امضاي خود را ذيل رأيي بگذارد كه در رسيدگي به آن مشاركتي نداشته است. اين است كه در ماده 12 (5) قواعد موضوع اينگونه حل شده كه در اين قبيل موارد (ضرورت تعويض داور در مرحله پس از ختم رسيدگي) در صورتي كه ديوان مناسب بداند، مي‎تواند پس از كسب نظر طرفين و داوران باقيمانده و ساير اوضاع و احوال مؤثر در موضوع تصميم بگيرد و داور جانشين تعيين نكند و همان تعداد داوران باقيمانده كار را تمام كنند كه اصطلاحاً آن را هيأت داوري ناقص(48) گويند.
هدف از اين مقررات تسهيل كننده، آن است كه ضمن رعايت حقوق طرفين و با دادان فرصت اظهارنظر به ايشان، سرعت رسيدگي نيز تأمين شود و از تأخيرهاي بيجا در جريان داوري جلوگيري شود و ضمناً هيچيك از طرفين نتوانند از امكان تعويض داور، براي تأخير و اخلال در كار داوري سوء استفاده نمايند.
در پايان اين بخش بد نيست يادآوري كنيم كه در داوريهاي موردي تشكيل مرجع داوري و مسائل جنبي آن از مسائل دشوار و تأخير آفرين است، زيرا مرجع سازماني صالحي كه بتواند به موقع تصميم‎گيري كند و موانع را از سر راه بردارد، وجود ندارد. در قواعد داوري آنسيترال كه براي داوريهاي موردي نوشته شده، اين نوع مسائل به «مقام منصوب كننده»(49) ارجاع مي‎شود (رك. مواد 8 تا 12 قواعد آنسيترال).

(4) پيش پرداخت هزينه‎هاي داوري
سازمان داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي در ازاي خدمات و تسهيلاتي كه براي انجام داوريها فراهم مي‎كند، هزينه‎هايي وصول مي‎كند. هزينه‎هاي داوري را نهايتاً ديوان تعيين مي‎كند و مركب از دو قلم اصلي است: هزينه اداري كه خود اتاق دريافت مي‎كند، و حق‎الزحمه داوران. البته براي ثبت درخواست داوري 2500 دلار به عنوان حق‎الثبت نيز دريافت مي‎شود. ميزان هزينه داوري در هر پرونده ثابت است و مطابق جدولي است كه ضميمه شماره 3 قواعد داوري اتاق را تشكيل مي‎دهد. روش وصول هزينه‎هاي داوري اتاق كمي پيچيده. اما متعادل است و نسبت به طرفين مساوي و بيطرف مي‎باشد.
مطابق ماده 30 (1) قواعد، دبيركل پس از وصول درخواست داوري مبلغي را كه براي تأمين هزينه‎هاي داوري تا مقطع تنظيم و امضاي قرارنامه داوري عرفاً كافي باشد، براساس جدول هزينه‎ها تعيين مي‎كند و به خواهان ابلاغ مي‎كند كه پرداخت كند، كه در صورتي كه نپردازد دعوي او در همان مرحله مختومه اعلام مي‎شود اما مانع از طرح مجدد نخواهد بود. بقيه هزينه‎هاي داوري، بعداً در هر زمان كه عملي باشد، توسط ديوان داوري محاسبه و تعيين مي‎شود كه پرداخت آن بالمناصفه برعهده طرفين است و مبلغ پرداختي خواهان در اين مرحله نيز بابت سهم او منظور مي‎شود.
شيوه وصول هزينه‎ها طوري طراحي شده كه تضمين‎هاي لازم براي دريافت آن فراهم باشد، بنحوي كه اگر پرداخت نشود جريان داوري متوقف مي‎شود (ماده 30 (4) قواعد) و اگر نسبت به هر قسمت از ادعا هزينه‎هاي آن پرداخت نشود، آن قسمت از ادعا قابل رسيدگي نيست و مسترد شده محسوب مي‎شود (ماده 30 (4) قواعد). علاوه بر اين در پايان رسيدگي كه رأي صادر شده نيز، دبيرخانه در صورتي رأي داوري را ابلاغ مي‎كند كه هزينه‎‎ةاي داوري بطور كامل پرداخت شده باشد (ماده 28 (1) قواعد). پرداخت هزينه‎هاي داوري كه ديوان داوري اتاق محاسبته و معلوم كرده، بالمناصفه بر عهده طرفين است. اما اگر يكي از طرفين (معمولاً خوانده) حاضر نشود سهم خود را بپردازد، طرف ديگر (خواهان) مي‎تواند در صورت تمايل سهم او را نيز بپردازد تا داوري ادامه يابد (ماده 30 (3) قواعد).
در صورتي كه خوانده دعواي متقابل مطرح كند، هزينه آن جداگانه تعيين مي‎شود. در اين صورت نيز پرداخت آن بالمناصفه بر عهده طرفين است، اما اگر خوانده متقابل (خواهان) سهم خود درباره دعواي متقابل را ندهد، خواهان متقابل مي‎تواند سهم او بپردازد تا ادعاي تقابل قابل رسيدگي باشد (ماده 30 (4) قواعد و نيز ماده 1 (3) ضميمه شماره 3 قواعد). در صورتي كه در طول رسيدگي، مبلغ خواسته اصلي يا متقابل افزايش يابد، ديوان داوري متناسباً هزينه‎هاي آن مطابق جدول هزينه‎ها را تعديل و تعيين مي‎كند (ماده 30 (2) قواعد).
تصميم نهايي در مورد مسؤوليت هزينه‎هاي داوري اعم از آنچه ديوان تعيين كرده و به اتاق پرداخت شده يا ساير هزينه‎ها (مانند حق‎الوكاله يا هزينه كارشناسي)، با مرجع داوري ذيربط است كه هنگام صدور رأي مشخص نمايد كه هزينه‎هاي داوري برعهده كداميك از طرفين است و يا هر يك از خواهان و خوانده چه مقدار از آن را بايد برعهده گيرند. بنابراين گرچه ممكن است خواهان مجبور شده باشد تمام هزينه‎ها را بپردازد تا دعواي او پيش رود و به رأي برسد، اما چه بسا ديوان داوري ضمن رأي خوانده را كه از پرداخت سهم خود از هزينه‎ها استنكاف ورزيده به پرداخت هزينه‎ها يا قسمتي از آن نيز محكوم نمايد كه طبعاً قسمتي از محكوم‏ به را تشكيل مي‎دهد و قابل وصول است (ماده 31 (3) قواعد). لازم به يادآوري است كه هزينه دادرسي يا سخارت دادرسي كه مرجع داوري در رأي خود اعلام مي‎كند محدود به هزينه‎هاي داوري اتاق نيست بلكه شامل ساير هزينه‎هاي حقوقي از قبيل حق‎الوكاله، حق‎الزحمه كارشناس يا مخارج حقوقي و غيرحقوقي (مانند هزينه مسافرت و غيره) نيز مي‎شود، كه در ماده 31 (1) قواعد داوري اتاق نيز به آن اشاره شده است.
تعيين ميزان هزينه‎‎هاي داوري و وصول آن در دو مقطع صورت مي‎گيرد: يكي در مرحله اول از رسيدگي كه درخواست داوري تسليم شده و مرجع داوري تشكيل مي‎شود، تا زمان امضاي «قرارنامه داوري». در اين مقطع، دبيرخانه با توجه به محتواي درخواست اوليه و همان مقدار اطلاعاتي كه در دست دارد، مبلغي را كه عرفاً براي تأمين هزينه‎ها تا مقطع تنظيم و امضاي قرارنامه داوري كافي باشد، به عنوان «پيش پرداخت موقتي هزينه‎ها» تعيين مي‎كند و به خواهان ابلاغ مي‎نمايد كه آن را پرداخت كند (ماده 30 (1) قواعد) همچنين ماده 1 (2) ضميمه شماره 3 در مورد هزينه‎ها). ماده 4 (4) قواعد در اين مورد مي‎گويد خواهان مكلف است ضمن تسليم نسخ كافي از درخواست داوري خود، پيش پرداخت هزينه‎ها را نيز بپردازد. جدا كردن هزينه اين مرحله از مراحل بعدي داوري و گذاشت آن بر عهده خواهان از الحاقات به قواعد داوري جديد است و هدف از آن اين است كه اولاً خوانده كه بايد نصف هزينه‎ها را بپردازد، نتواند در همين ابتداي داوري با عدم پرداخت سهم خود انعقاد جريان داوري و تشكيل مرجع داوري و ساير كارها را با تأخير و كندي مواجه سازد، و ثانياً ميزان هزينه‎ آن محدود به همين مرحله مقدماتي باشد كه تأمين و پرداخت آن از عهده خواهان برآيد و رسيدگي قابل ادامه شود. بهرحال، مطابق ماده 30 (4) قواعد اگر خواهان اين هزينه موقتي را نپردازد، رسيدگي متوقف مي‎شود ولي مانع از اين نيست كه مجدداً دعواي خود را مطرح كند.
مقطع دوم براي تعيين هزينه‎ها، هر زماني پس از اين مرحله است كه ديوان عملاً بتواند هزينه‎هاي داوري را محاسبه و تعيين كند، يعني زماني كه اطلاعات و اسناد و مدارك بيشتري در پرونده مبادله شده و طرفين اظهارات و مكاتباتي داشته‎اند و مبلغ خواسته يا خواسته متقابل مشخص‎تر شده و احياناً قرارنامه داوري تنظيم و امضا شده و پرونده به مرجع داوري تحوي گرديده است. اين است كه ماده 30 (2) قواعد مي‎گويد همين كه عملي و ممكن باشد، ديوان داوري مبلغ هزينه‎هاي داوري و رسيدگي به ادعاي اصلي و ادعاي متقابل را به ميزاني كه براي تأمين حق‎الزحمه داوران و هزينه‎هاي اداري اتاق كافي باشد محاسبه و تعيين مي‎نمايد، و اگر بعداً مبلغ ادعاها تغيير يافت، ميزان هزينه‎هاي داوري هم تعديل خواهد شد.
هزينه‎هاي داوري كه براي رسيدگي به پرونده ديوان تعيين مي‎كند در كليه مراحل تا زمان صدور رأي است، امام ممكن است طرفين قبل از صدور رأي به مصالحه دست يابند و بخواهند دعوي را مختومه نمايند. در اين صورت بسته به اين كه دعوي در چه مرحله‎اي مصالحه شود و داوران چه مقدار كار كرده باشند، مطابق ماده 2 (6) ضميمه شماره 3 قواعد ديوان داوري، فقط هزينه‎هاي آن مقدار رسيدگي را كه تا مرحله مصالحه انجام شده است، به تشخيص خود تعيين و وصول مي‎كند و باقيمانده هزينه‎هاي پرداخت شده را به پرداخت كننده مسترد مي‎نمايد ـ لكن 2500 دلار حق‎الثبت كه هنگام ثبت پرونده در دبيرخانه پرداخته شده، قابل استرداد نيست.
گفتيم هزينه‎هاي داوري كه اتاق وصول مي‎كند، براساس جدولي محاسبه مي‎شود كه ضميمه شماره 3 قواعد داوري است. ضريب هزينه‎هاي اداري با مبلغ ادعا نسبت معكوس دارد، يعني هرچه مبلغ ادعا بيشتر باشد ضريب آن كوچكتر مي‎شود. اما تعيين حق‎الزحمه داوران تابع وضع پرونده و پيچيدگيهاي حقوقي آن، مدت زماني كه براي رسيدگي لازم است، و نيز مهارت داور يا داوران است. به همين لحاظ گرچه حق‎الزحمه داوران هم تابع مبلغ ادعا است كه ضريب آن در جدول هزينه‎ها آمده است، اما اين مبلغ با اعمال دو ضريب تعيين مي‎شود كه حداقل و حداكثر حق‎الزحمه داوران را بين حداقل و حداكثر مشخص مي‎نمايد.(50) (ماده 31 (2) قواعد و نيز ماده 2 (2) ضميمه شماره 3 قواعد).
سيستم تعيين هزينه‎هاي داوري در اتاق چند فايده مهم دارد. اولاً مانع از اين مي‎شود كه طرفين ـ به ويژه خوانده ـ به اقدامات تأخيري متوسل شوند يا ادعاي گزاف و واهي مطرح نمايند، زيرا اگر يكي از طرفهاي دعاوي متورم مطرح نمايد مجبور است هزينه آن را بپردازد تا قابل رسيدگي باشد والا مسترد شده محسوب مي‎شود. دوم، وجود جدول هزينه‎ها با ضريبهاي مشخص و ثابت باعث مي‎شود محاسبه و وصول هزينه‎هاي داوري تابع ضابطه شود و دلبخواهي نباشد و نسبت به همه طرفها به صورت مساوي عمل شود. سوم، طرفين مي‎توانند از قبل با مراجعه به جدول هزينه‎ها، ارزيابي كنند كه مراجعه به داوري چه مقدار هزينه و مخارج در برخواهد داشت ـ امري كه براي بازرگانان از اهميت زيادي برخوردار است. چهارم، وجود جدول و ضريب‎هاي حداقل و حداكثر براي حق‎الزحمه داوران، طرفين دعوي و داوران را از اين كه براي تعيين حق‎الزحمه مذاكره نمايند يا احياناً در موقعيت سخت چانه‎زني يا محظورهاي اخلاقي قرار گيرند، معاف مي‎سازد. به علاوه، چون داوران حق‎الزحمه مربوط را مستقيماً از طريق اتاق دريافت مي‎كنند و تماسي با طرفين ندارند شخصيت و حريم آنها بهتر حفظ مي‎شود.

(5) تعيين محل داوري
طرفين مي‎توانند در موافقتنامه داوري توافق كنند كه داوري در چه محلي و كدام كشور برگزار شود. اما در صورتي كه محل داوري معلوم نباشد، از جمله مسائلي كه بايد در مرحلة اول داوري يعني هنگام تسليم درخواست داوري و شروع دعوي تعيين تكليف شود، همين محل داوري است كه مرجع داوري بايد در آنجا تشكيل شود و كار خود را انجام دهد. تعيين محل داوري از نظر حقوقي پيامدهاي قابل توجهي دارد كه تفصيل آن در اينجا ضرورتي ندارد. همين‎قدر اشاره مي‎كنيم كه گرچه داوري اتاق از نوع داوري بين‎المللي است و مرجع داوري مطابق قواعد داوري اتاق به دعوي رسيدگي مي‎كند و به مقررات و قوانين داوري يا قوانين ماهوي كشور محل داوري مأخوذ نيست، اما به هر حال مكلف است قوانين آمره و نظم عمومي آن كشور را رعايت كند كه همين امر ممكن است پاره‎اي محدوديتهاي حقوقي براي او ايجاد كند. البته امروزه كشورها سعي مي‎كنند با تصويب قوانين پيشرفته در زمينه داوري حداكثر تسهيلات را براي برگزاري داوري‎هاي بين‎المللي در خاك خود برقرار نمايند و مراجع قضايي آنها در جريان داور‎ي‎هايي كه در سرزمين آنها برگزار مي‎شود، كمتر دخالت نمايد و اين را از جمله امتيازات و جاذبه‎هاي بين‎المللي و اعتبار حقوقي نظام حقوقي خود مي‎شمرند (مانند سوئيس و فرانسه) كما اين كه در كشور ما نيز، در سال 1376 قانون داوري تجاري بين‎المللي به تصويب رسيد كه در داوري‎هاي بين‎المللي كه در ايران برگزار مي‎شود قابل اجرا است و آزادي عمل فراواني براي طرفين و داوران قائل شده و آن را قانونمند كرده و رويهم رفته تسهيلات حقوقي فراواني نيز براي حسن برگزاري آنها فراهم نموده است.(51)
مطابق ماده 14 قواعد داوري اتاق، در صورتي كه طرفين در اين مورد توافقي نكرده باشند، ديوان داوري اتاق با ملاحظه و دقت در موضوع دعوي، تابعيت طرفين و داوراني كه تعيين شده‎اند يا مي‎شوند، و نيز با توجه به قوانين كشور مورد نظر درباره داوري تجاري بين‎المللي كه تا چه اندازه حمايت كننده و تسهيل كننده باشد، و همچنين با توجه به ملاحظاتي از قبيل سهولت رفت و آمد به كشور مورد نظر، «محل داوري» را تعيين مي‎نمايد كه تصميم او در اين مورد قطعي مي‎باشد. اثر مهم محل داوري آن است كه جلسات داوري و استماع و نيز صدور رأي داوري بايد در آن محل انجام شود و حتي اگر با توافق طرفين جلسات در محل ديگري برگزار شود، مفروض است كه در «محل داوري» برگزار شده و مشمول مقررات احتمالي آن محل است. تا جايي كه به صدور رأي مربوط مي‎شود، رأي داوري تابعيت كشور محل صدور را دارد (ماده 25 (3) قواعد).

(6) تنظيم قرارنامه داوري
از جمله كارهاي ديگري كه بايد در مرحلة اول جريان داوري انجام شود، تنظيم قرارنامه داوري است. پس از انتخاب داور يا داوران و تشكيل مرجع داوري، دبيرخانه پرونده را به آن مرجع داوري تسليم مي‎كند. از اين زمان به بعد، طرفين مستقيماً با مرجع داوري در تماس هستند و كليه مكاتبات و لوايح خود را به او مي‎دهند و نسخه‎اي هم به دبيرخانه ارسال مي‎كنند. داور يا داوران نيز بايد نسخه‎اي از مكاتبات و تصميمات و اقداماتي كه انجام مي‎دهند به دبيرخانه ارائه كنند و اگر احياناً سؤال يا ابهامي درباره نحوه انجام كار داشته باشند مي‎توانند از دبيرخانه راهنمايي بگيرند. طرف كليه تماس و مكاتبات در دبيرخانه، مشاوره حقوقي دبيرخانه است كه در ابتداي تشكيل پرونده براي آن تعيين شده است.
در اين مقطع، مرجع داوري تكليف مهمي دارد كه در واقع پيش شرط ورود آن به مرحله دوم از رسيدگي است و آن تهيه و تنظيم «قرارنامه داوري» است. به موجب ماده 18 (1) از قواعت داوري اتاق، همين كه مرجع داوري پرونده را از دبيرخانه تحويل گرفت بايد ظرف دو ماه، براساس مدارك يا با حضور طرفين، و در پرتو آخرين لوايحي كه طرفين تا آن مقطع ارائه كرده‎اند سندي را كه شرح وظايف و مأموريت آن را مشخص مي‎كند، تهيه و تنظيم كند» به اين ترتيب قرارنامه داروي، سندي است كه به موجب آن حدود اختيارات و شرح وظايف داوران تعيين مي‎شود كه به كدام دعوي و با چه مشخصاتي و با چه شرايطي بايد رسيدگي نمايند. اين سند، در واقع منشور داوري و دستورالعمل نحوه برگزاري داوري است و در حكم قراردادي است كه بين طرفين و داوران منعقد مي‎شود و حدود و ثغور كار را مشخص مي‎نمايد.(52)
مطابق ماده 18 (1) قواعد، قرارنامه داوري بايد مشتمل بر امور زير باشد:
ـ اسم و مشخصات و آدرس اصحاب دعوي براي ابلاغها
ـ خلاصه‎اي از ادعاها و خواسته هر يك از طرفين، با ذكر مبلغ
ـ تعيين موضوعات مورد اختلاف (تحرير محل نزاع)، مگر اين كه به نظر مرجع داوري لازم نباشد
ـ اسم و مشخصات و آدرس داوران
ـ تعيين محل داوري
ـ تعيين آيين رسيدگي و اين كه آيا داوران حق دارند به صورد كدخدامنشي يا براساس عدل و انصاف تصميم‎ بگيرند يا نه؟

پس از اين كه سند مذكور تهيه شد، به امضاي طرفين و داوران مي‎رسد و يك نسخه آن به ديوان داوري تسليم مي‎شود و داوري در چارچوب آن ادامه مي‎يابد. در صورتي كه يكي از طرفين در جريان تهيه اين سند مشاركت نكند يا آن را امضا نكند، مانع از ادامه كار نيست، بلكه مرجع داوري آن را به ديوان مي‎دهد و در صورتي كه ديوان آن تصويب كند، جريان داوري ادامه مي‎يابد (ماده 18 (3) قواعد). مرجع داوري مكلف است ظرف 2 ماه قرارنامه داوري را تهيه نمايد و در صورتي كه مهلت بيشتري لازم داشته باشد، مي‎تواند با ذكر ادله از ديوان درخواست تمديد كند.
درباره ضرورت «قرارنامه داوري» گفتگوهاي زيادي بين حقوقدانان و متخصصين داوري بين‎المللي صورت گرفته است و به ويژه حقوقدانان متعلق به حقوق عرفي از آن انتقاد كرده‎اند و گفته‎اند با وجود موافقتنامه اوليه داوري، تهيه اين سند لازم نيست و موجب اتلاف وقت مي‎شود. با اين همه، تنظيم اين سند به طور سنتي يكي از ويژگيهاي نظام داوري اتاق بازرگاني است و سابقه آن به رويه سنتي حقوق فرانسه برمي‎گردد كه براي شروع داوري، تأييد و تنفيذ موافقتنامه اوليه داوري را لازم مي‎دانسته است.(53) صرفنظر از تاريخچه حقوقي «قرارنامه داوري» تنظيم اين سند هم فوائد عملي دارد و هم آثار حقوقي. در مورد فوائد عملي آن مي‎توان نكات زير را ذكر كرد. اولاً، تنظيم اين سند كه در آستانه داوي و تشكيل پرونده انجام مي‎شود فرصتي ايجاد مي‎كند كه طرفين و وكلاي آنها با يكديگر آشنا شوند و به پاره‎اي نظرات و روحيات يكديگر پي برند. ثانياً، باعث مي‎شود ابهامات مواضع طرفين روشن شود و اكنون كه طرفين مي‎خواهند وارد مرحله رسيدگي حقوقي شوند تصوير نسبتاً روشن‎تري نسبت به ادعاها و مدافعات به دست آورند و گاه همين آشنايي با مواضع و استدلالات موجب مي‎شود كه يا در همين مقطع مصالحه كنند و يا لااقل ادعاهاي بي‎مبنا و متورم را كنار گذارند و با ديد واقع بينانه‎تري به قضيه بنگرند. ثالثاً، اين فرصت براي رفع ابهامات احتمالي از موافقتنامه داوري يا توافقهاي جديد در مورد مسائلي كه مغفول مانده، بسيار مطلوب است. كما اين كه ضمن همين سند «قرارنامه داوري» است كه مي‎توان درباره مسائل مورد نزاع، و موضوعاتي مانند زبان داوري، مكان داوري، قانون ماهوي حاكم، نحوه ارائه ادله و مدارك، افشاي مدارك، معرفي شهود و يا كارشناس و استماع ايشان، نحوه تبادل لوايح و جلسه استماع و نكات ريزتري كه در جريان رسيدگي پيش مي‎آيد، توافق نمود و در نتيجه جريان داوري را به ويژه در دعاوي پيچيده و سنگين روان‎تر و سريع‎تر نمود.
از نظر حقوقي نيز، تنظيم اين سند سودمند است. اولاً از حيث ساماندهي و تنظيم نحوه رسيدگي ماهوي مفيد است و مانع از آشفتگي و پراكندگي يا بلاتكليفي در جريان داوري مي‎شود. به عنوان مثال، در اين سند بايد ادعاها (اعم از اصلي يا تقابل) احصا و مشخص شود، و در نتيجه ادعاي جديد در طول داوري مسموع نيست، كما اين كه ماده 19 قواعد داوري نيز در اين مورد مي‎گويد پس از امضاي قرارنامه داوري يا تصويب آن در ديوان، هيچ يك از طرفين نمي‎تواند ادعاي جديدي را مطرح نمايد، مگر اين كه مرجع داوري اجازه دهد. ثانياً با امضاي اين سند، هرگونه ابهام و ترديد در مورد موافقتنامه اصلي داروي مرتفع مي‎شود. ثالثاً، در مرحله اجراي رأي داوري يكي از موارد اعتراض به رأي و حتي ابطال آن نزد دادگاهي كه به مسأله اجراي حكم رسيدگي مي‎كند، اين است كه داوران از حدود اختيار و صلاحتي خود تجاوز كرده باشند، و مثلاً نسبت به موضوعي رسيدگي و رأي داده باشند كه جزو موضوع داوري نبوده است. وجود قرارنامه داوري اين فايده مهم را دارد كه موضوع يا موضوعات تحت داوري را مشخص مي‎كند و ابزار مطمئن و خوبي براي كنترل صلاحيت داوران براي صدور رأي به دست مي‎دهد. در داخل سيستم نظارت اتاق هم وجود اين سند براي بررسي رأي توسط ديوان داوري مفيد است زيرا ديوان مي‎تواند با مراجعه به آن كنترل نمايد كه آيا همه موضوعاتي كه به داوري ارجاع شده، صحيحاً رسيدگي و مورد حكم واقع شده يا نه، و آيا داوران از اختيارات خود تجاوز كرده‎اند يا نه. همين بررسي‎ها و كنترلها است كه ضريب اطمينان اجراي رأي را بالا مي‎برد و نهايتاً داوري اتاق را به عنوان شيوه‎اي موثر و مطمئن براي حل و فصل اختلافات تجاي اعتبار و ارتقاء مي‎بخشد.
به هر حال، چنانكه اشاره شد، تنظيم قرارنامه داوري از ويژگيهاي سنتي نظام داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي است و عليرغم گفتگوها و ترديدهايي كه در مورد حفظ يا حذف آن از قواعد وجود داشت، در ماده 18 قواعد جديد داروي اتاق ابقاء شده و ابهامات آن مرتفع شده است.

(7) تهيه برنامه زماني رسيدگي
مطلب ديگري كه در مرحلة اول جريان داوري بايد تعيين تكليف شود برنامه رسيدگي است. در قواعد جديد داوري اتاق كه از سال 1998 لازم‎الاجرا شده، نهايت تلاش به عمل آمده كه موجبات سرعت رسيدگي فراهم شود. از جمله تدبيرهايي كه براي اين منظور در قواعد آمده تكليف مرجع داوري است كه همزمان با تهيه قرارنامه داوري يا كوتاه زماني پس از آن، بايد برنامه زماني خود را براي رسيدگيهاي بعدي تهيه و به طرفين و ديوان داوري تسليم نمايد (ماده 18 (4) قواعد). از طرفي مطابق ماده 24 (1) قواعد، مرجع داوري بايد ظرف شش ماه از تاريخ امضاي قرارنامه داوري رسيدگي را به پايان برد و رأي بدهد. بنابراين فايده مهم تنظيم برنامه زماني آن است كه اولاً مرجع داوري را مأخوذ مي‎كند كه هنگام برنامه‎ريزي براي رسيدگيهاي آتي، توجه كافي مبذول دارد كه واقع‎بينانه عمل كند و ظرف شش ماه داوري را به انجام رساند. ثانياً او را ملزم مي‎كند كه در طول رسيدگي برنامه را رعايت كند زيرا هرگونه تغيير در برنامه زماني رسيدگي موكول به اطلاع طرفين و تصويب ديوان است. بدينسان ديوان وسيله مطمئني براي كنترل عملكرد داوران در دست خواهد داشت و اگر به اين نتيجه برسد كه از انجام كار ناتوان هستند، چه بسا طبق ماده 12 (3) قواعد تصميم به تعويض ايشان بگيرد.

ب ـ مرحله دوم: رسيدگي به ادعاها

(1) شيوه‎هاي رسيدگي به ادعا
بطور كلي، دو شيوه رسيدگي و دادرسي وجود دارد: يكي حول هدايت و مديريت دادرسي توسط دادگاه متمركز است كه در نظام حقوق نوشته متداول است، و ديگري حول مرافعه اصحاب دعوي متمركز است و خاص نظام حقوقي عرفي است كه خود اصحاب دعوي جريان دادرسي را زيرنظر قاضي هدايت و اداره مي‎كنند و قاضي سرانجام رأي مي‎دهد. شيوه دادرسي در داوري‎ها منجمله داوري اتاق بازرگاني علي‎الاصول بيشتر مقتبس از همين شيوه دوم است خصوصاً كه در داوري‎ها اصحاب دعوي آزادي عمل زيادي دارند. مثلاً در شيوه دوم استماع شهود توسط وكلاي طرفين صورت مي‎گيرد كه از شاهد خود يا شاهد طرف مقابل سؤالاتي را مطرح مي‎كنند و قاضي فقط در «مرتبط يا لازم بودن يا نبودن سؤالات» نظر مي‎دهد در حالي كه در شيوه اول حق سؤال از شهود بايد با اجازة قاضي و از طريق دادگاه صورت گيرد.
شروع مرحله دوم از روند رسيدگي داوري، پس از تشكيل مرجع داوري و آماده شدن «قرارنامه داوري» ممكن مي‎شود و تمام اقدامات و كارهايي كه طي مرحله اول انجام شده مقدمات و ضرورتهاي ورود به مرحلة «رسيدگي به ادعاها» محسوب مي‎شوند. در واقع، هسته مركزي و حاقّ هر داوري‎يي، همين مرحله است كه به ايرادات و ادعاها و خواسته‎هايي كه خواهان و خوانده مطرح نموده‎اند رسيدگي و درباره اختلافات فيمابين تصميم‎‏گيري شود و فصل خصومت گردد. مسائل و موضوعاتي كه حين رسيدگي در هر داوري مطرح مي‎شود، خاص همان مورد است و تابع موضوع دعوي و خواسته مطروحه است و از اين رو قابل نمونه سازي نيست. تشخيص قضايي و حقوقي داور يا داوران نيز بر حسب نوع و موضوع دعوي، استدلالات حقوقي ارائه شده، اسناد و مدارك و ادله‎اي كه اقامه شده و بالاخره قانون ماهوي حاكم بر دعوي، متفاوت است و قابل تعميم و مدل‎سازي نمي‎باشد. حتي «رويه داوري» كه به علت تكرار در دعاوي مشابه توليد مي‎شود، هرچند در داوري‎هاي بين‎المللي بسيار مورد توجه است، اما اعتبار موضوعي دارد و فقط در موضوع همان دعاوي كه صادر شده الزام‎آور است، و به همين لحاظ هيچ مرجع داوري مأخوذ و ملزوم به رعايت مفاد رأي مراجع ديگر داوري، نيست.
با اين كه مسائل و موضوعات مورد رسيدگي در هر داوري و به تبع، تشخيص قضايي (رأي داوران) متفاوت است، اما ابزارها و روشهاي رسيدگي و سنجش دعوي و تصميم گيري قابل دسته‎بندي و مدل‎بندي است. مثلاً رسيدگي به ايرادات قبل از ورود به ماهيت، تبادل لوايح، استماع شهود، ارجاع به كارشناس، درخواست ادله و مدارك، تشكيل جلسه استماع شفاهي، و ساير روشهاي دادرسي، از جمله ابزارهايي هستند كه هم در دادگاهها و هم داوري‎ها متداول است و براي ارزيابي و سنجش قضايي ادعاها به كار مي‎رود. در قواعد داوري اتاق هم «رسيدگي» به ادعاها به كمك همين ابزارها و قالبها انجام مي‎شود، كه در ماده 20 قواعد داوري اتاق به آنها اشاره شده است.

(2) رسيدگي به موضوعات مقدماتي
قبل از هر چيز در صورتي كه ايرادات صلاحيتي مطرح شده باشد، مرجع داوري بايد علي‎القاعده ابتدا به آنها رسيدگي كند. چنان كه قبلاً اشاره شد مطابق ماده 6 (2) و (4) قواعد داوري اتاق، مرجع داوري صلاحيت دارد كه به صلاحيت خود و قلمرو آن رسيدگي نمايد. علاوه بر اين، ممن است به عنوان يك امر مقدماتي، درخواست اقدامات تأميني (دستور موقت) شده باشد كه در اين صورت مرجع داوري مكلف است به عنوان يك امر فوري و مقدماتي به آن رسيدگي و اتخاذ تصميم كند و به صورت «دستور» يا «رأي جزئي» تصميم بگيرد (ماده 23 قواعد). اختيار مرجع داوري براي صدور دستور موقت و اقدامات تأميني مدتها بين نويسندگان مورد بحث بود و بعضي عقيده داشتند كه دستور موقت مستلزم اختيارات خاص دادگاهها است كه از ضمانت اجراي قدرت عمومي دولتي برخوردارند. اما امروزه رويه داوري بين‎المللي اين واقعيت را پذيرفته كه در صورت توافق طرفين مسلماً مرجع داوري مربوط حق رسيدگي به درخواست دستور موقت و صدور آن را دارد. معذلك براي اجراي چنين دستوري در مواردي كه مخاطب آن را طوعاً اجرا نكند، ناگزير بايد به محاكم دادگستري مراجعه شود.

(3) شروع رسيدگي ماهوي و تبادل لوايح
مطابق ماده 20 قواعد، مرجع داوري مكلف است در اسرع وقت، ابتدا واقعيات مربوط به دعوي و اوضاع و احوالي را كه منتهي به بروز ادعا شده است، به روش مناسب بررسي و احراز نمايد. علاوه بر اين، بايد ترتيب تبادل لوايح كتبي بين طرفين را بدهد و در چارچوب زمان‎بندي رسيدگي كه قبلاً تدوين كرده براي آن تعيين وقت كند، و بالاخره بايد ترتيب لازم براي استماع نظرات ايشان را بدهد (ماده 20 (3) و (4) قواعد). مرجع داوري ممگن است پس از دريافت لوايح طرفين، لازم بداند مستندات و ادله اضافي در يك موضوع خاص ارائه شود يا احياناً يكي از طرفين درخواست «افشاي مدارك» از طرف مقابل نمايد (discovery) و ديوان هم آن را مناسب و مرتبط تشخيص دهد و بپذيرد، كه در اين صورت مي‎تواند دستور دهد اين قبيل مستندات و ادله اضافي يا مدارك تسليم گردد (ماده 20 (5) قواعد). درباره اختيارات مراجع داوري براي دستور «افشاي مدارك» گفتگوهاي زيادي بين صاحبنظران وجود دارد. حقوقدانان متعلق به نظام حقوقي نوشته كمتر با آن موافقتند ولي اصحاب حقوق عرفي آن را مجاز و ممكن مي‎دانند خصوصاً كه تدبير «افشاي مدارك» اساساً ريشه در سيستم‎ دادرسي حقوق عرفي دارد كه امر دادرسي عملاً و عمدتاً توسط خود اصحاب دعوي هدايت و انجام مي‎شود و قاضي در واقع ناظر است و سرانجام رأي مي‎دهد. اما امروزه در رويه داوري بين‎المللي بطور كلي پذيرفته شده كه مراجع داوري علي‎الاصول چنين اجازه‎اي دارند، خصوصاً اگر در قواعد داوري كه طرفين آن را پذيرفته‎اند، به آن تصريح شده باشد (ماننده ماده 20 (5) قواعد داوري اتاق).

(4) جلسه استماع
معمولاً آخرين اقدام مرجع داوري پس از تبادل لوايح عبارت است از برگزاري جلسه استماع شفاهي كه بعد از آن ختم رسيدگي اعلام مي‎شود. جلسه استماع معمولاً در محل داوري برگزار مي‎شود و اگر براي سهولت، محل ديگري براي آن در نظر گرفته شود، باز هم مفروض است كه در آنجا برگزار شده است (ماده 25 (3) قواعد). جلسه استماع ممكن است به درخواست يكي از طرفين يا به تشخيص خود مرجع داوري برگزار شود (ماده 20 (2) قواعد). معذلك، در صورتي كه مرجع داروي مناسب بداند، مي‎تواند تصميم بگيرد بدون جلسه شفاهي و صرفاً براساس لوايح و اسناد و مدارك و ادله كتبي رسيدگي نمايد، اما اگر يكي از طرفين تقاضاي تشكيل جلسه نمايد، مكلف است جلسه را تشكيل دهد (ماده 20 (6) قواعد). در مواردي كه قرار است جلسه استماع برگزار شود، مرجع داوري تاريخ و محل آن را به طرفين ابلاغ مي‎كند كه در آن حضور يابند. لكن در صورتي كه يكي از طرفين علي‎رغم اطلاع و ابلاغ، بدون عذر موجه در جلسه حاضر نشود مانع از ادله رسيدگي و برگزاري جلسه نيست (ماده 21 (1) و (2) قواعد). جلسه استماع داوري، غيرعلني است و فقط اصحاب دعوي و نمايندگان و وكلاي ايشان حق شركت دارند و حضور افراد غير ذيمدل در جلسه در صورتي مجاز است كه هم طرفين و هم داوران اجازه دهند (ماده 21 (3) قواعد). در جلسه استماع، معمولاً خواهان و خوانده مطالب و نظرات خود را بيان مي‎كنند. شهود استماع مي‎شود و در صورتي كه پرونده به كارشناس ارجاع شده باشد، كارشناس نيز احضار و نظرات او شنيده مي‎شود (ماده 20 (2) قواعد).
با اين كه ماده 20قواعد داوري اتاق و ساير مواد آن، ابزارها و قالبهاي رسيدگي را مشخص كرده، اما همچنيان اين سؤال باقي مي‎ماند كه رسيدگي چه موقع پايان مي‎پذيرد و كي مي‎توان گفت موازين لازم رعايت شده و همه ابزارهاي لازم براي يك داوري منصفانه و بيطرفانه به كار گرفته شده است. پاسخ اين سؤال مسلماً بسته به موضوع دعوي و مسائلي كه در هر پرونده مطرح است فرق مي‎كند و نمي‎توان ملاك ثابتي براي آن تعيين كرد. آنچه مهم است اين است كه رسيدگي به صورت صحيح و با رعايت قواعد داوري و موازين حقوقي انجام شود و با طرفين به شيوه‎اي مساوي و بي‎طرفانه رفتار شده باشد، و مهم‎تر از همه اين كه فرصت كافي و معقول براي ارائه مطالب و دفاعيات به ايشان داده شود ماده 15 (2) قواعد همين ملاك (ابژكتيو) را برگزيده است و در ماده 22 (1) قواعد نيز گفته شده و مرجع داوري بايد قانع شود كه طرفين فرصت دفاع داشته‎اند.

(5) قانون شكلي و ماهوي حاكم
آيين دادرسي و داوري تابع قواعد داوري اتاق است (ماده 15 قواعد) و داوران مكلف نيستند قانون آيين دادرسي كشوري را رعايت نمايند، اما بهرحال بايد هنگام رسيدگي قوانين آمره كشور محل رسيدگي را رعايت كند والاّ چه بسا رأي صادره در مرحله اجرا دچار مشكل شود. اما در صورتي كه طرفين مقررات دادرسي خاصي را انتخاب كرده باشند كه در داوري‎‎شان اعمال شود، مرجع داوري بايد آن را محترم شمرد و چنانچه در اين مقررات به قانون داخلي نيز اشاره شده باشد كه بايد در داوري اعمال شود، بايد آن را رعايت نمايند (ماده 15 (1) و (2) قواعد). مثلاً در قوانين بعضي كشورها مقرر شده كه نصب داور بايد به تأييد دادگاه محلي نيز برسد يا گاه در قوانين داخلي پيش‎بيني شده كه اگر خواهان تبعه خارجي باشد بايد براي هزينه دادرسي تضمني بدهد، يا گاه مقرر شده كه رأي داوري بايد مستدل باشد.
در مورد قانون ماهوي حاكم بر دعوي، مطابق اصل آزادي اراده (اتونومي) اولويت با انتخاب و توافق خود طرفين است كه مي‎توانند قانون داخلي هر كشور را كه مناسب بدانند به عنوان قانون ماهوي حاكم برگزينند، يا به جاي انتخاب قانون كشور خاصي احياناً توافق كنند كه دعوي مطابق اصول كلي حقوقي حل و فصل خواهد شد، و يا مقرر نمايند تركيبي از اين دو منبع حقوقي در ماهيت دعوي اعمال و اجرا شود. در صورتي كه طرفين قانون ماهوي را انتخاب نكرده باشند، طبق ماده 17 (1) قواعد داوري اتاق، مرجع داوري قواعد حقوقي كه خود مناسب دعوي تشخيص دهد انتخاب و اعمال مي‎كنند. اما در هر حال مرجع داوري مكلف است مفاد قرارداد و نيز عرف تجاري مرتبط با موضوع دعوي را اعمال نمايد. در اين ماده 17 (1) قواعد، دو نكته ظريف وجود دارد. اولاً صحبت از «قواعد حقوقي» است و نه «قانون حاكم». اين ظرافت در تعبير، ناظر به اين نكته است كه لازم نيست مرجع داوري در جستجوي قانون مناسب، حتماً قانون موضوعه يك كشور خاص را به عنوان قانون حاكم بر ماهيت برگزيند، بلكه مي‎تواند هرگونه قواعد حقوقي را كه مناسب بداند اعمال كند، اعم از اين كه قانون داخلي يك كشور باشد يا اصول كلي حقوقي يا تركيبي از آن دو. به عبارت ديگر مفهوم قواعد حقوقي اعم از قانون داخلي است. ثانياً مرجع داوري مي‎تواند در مقام تعيين قانون ماهوي حاكم بر دعوي، هرگونه قواعد حقوقي را كه با توجه به موضوع دعوي مناسب و مرتبط بداند، مستقيماً برگزيند و نيازي ندارد كه به قواعد سنتي حل تعارض قوانين يا انتخاب قانون مناسب توسل جويد. اين حكم ماده 17 (1) قواعد هماهنگ با رويه معاصر در داوري بين‎المللي است. مطابق ماده 35 قواعد، در كليه اموري كه قواعد داوري ساكت باشد مرجع داوري بايد مطابق روح قواعد رسيدگي نمايد و نمي‎تواند به علت سكوت قواعد از رسيدگي امتناع ورزد.

(6) ختم رسيدگي
قاعده كلي براي ختم رسيدگي آن است كه در هر پرونده بايد به هر دو طرف فرصت كافي و معقول براي اظهار نظر مطالب و دفاعيات آنها داده شود و مرجع داوري بايد قانع شود كه با توجه به وضعيت دعوي و مسائل مطروحه در آنها، طرفين از چنين فرصتي برخوردار شده‎اند (ماده 22 (1) قواعد). پس از اين اقناع است كه مرجع داوري مي‎تواند ختم رسيدگي را اعلام كند و وارد مرحله صدور رأي شود.
پس از ختم رسيدگي، هيچ‎گونه مطلب يا استدلال يا مدرك جديدي از هيچ‎يك از طرفين مقبول و مسموع نست. معمولاً ختم رسيدگي پس از جلسه استماع شفاهي اعلام مي‎شود، اما گاه پيش مي‎آيد كه مرجع داوري به طرفين اجازه مي‎دهد كه پس از استماع هم يك لايحه بدهند و سپس ختم رسيدگي را اعلام مي‎نمايند.
رسيدگي بايد در محدوده زماني خاص و مطابق برنامه زماني انجام شود كه مرجع رسيدگي هنگام تنظيم قرارنامه داوري تدوين و به ديوان ارائه كرده است (ماده 18 (4) قواعد). طبق ماده 24 (2) قواعد مرجع داوري مكلف است ظرف شش ماه از تاريخ قرارنامه داوري، كار رسيدگي را تمام كند و رأي بدهد، و اگر اين مهلت كافي نباشد، مي‎تواند با ذكر ادله موجه از ديوان داوري اتاق درخواست تمديد نمايد. علاوه بر اين هنگام اعلام ختم رسيدگي نيز مرجع داوري بايد مدت زمان تقريبي را كه فكر مي‎كند رأي را صادر خواهد كرد به دبيرخانه اعلام نمايد (ماده 22 (2) قواعد. قيد اين مواعد براي اين است كه ديوان داوري بتواند عملكرد مرجع داوري را كنترل كند و مرجع داوري هم مكلف باشد سريع‎تر رسيدگي را انجام دهد.

ج ـ مرحله سوم: صدور رأي

(1) بررسي پيش‎نويس رأي توسط ديوان
مرجع داروي بايد پيش‎نويس رأي خود را قبل از امضا و صدور براي ديوان داوري ارسال نمايد. ديوان هم رأي را بررسي و اگر ايرادات شكلي نداشته باشد، تأييد مي‎كند و به داوران مرجوع مي‎نمايد و مرجع داروي رأي را امضا و صادر مي‎كند. قبلاً درباره نحوه اعمال نظارت ديوان در مرحله صدور رأي داوري توضيح داده‎ايم و نيازي به تكرار نيست.(54)

(2) صدور رأي
صدور رأي داوري، پايان رسيدگي است. مرجع داوري بايد با توجه به مجموع لوايح و اظهارات طرفين و اسناد و مداركي كه ارائه كرده‎اند. و با رعايت قواعد حقوقي حاكم بر دعوي، تصميم‎گيري نمايد و طبق ماده 25 (2) قواعد بايد با ذكر ادله و استدلال رأي بدهد.(55) در داوري‎هاي يك نفره، صدور رأي آسان‎تر است، اما در داوري‎هاي سه نفره ممكن است بين اعضاي هيأت داوري اختلاف‎نظر بوجود آيد كه در اين صورت مطابق ماده 25 (1) قواعد رأي اكثريت ملاك است، و اگر اكثريت هم تشكيل نشود، رأي رئيس هيأت كافي است. داور اقليت مي‎تواند نظر مخالف يا جداگانه خود را بدهد و ضميمه رأي شود، اما جزو رأي داوري نيست. رأي ممكن است به صورت ترافعي باشد يا به صورت مرضي‎الطرفين و مبتني بر مصالحه و سازش بين طرفين. در صورتي كه طرفين حين رسيدگي به مصالحه دست يابند مي‎توانند توافقهاي حاصله را به مرجع داوري اعلام و درخواست كنند به صدور رأي صادر شود تا آثار حقوقي رأي را داشته باشد (لازم‎الاجرا بودن ـ اثر امر مختومه) كه در اين صورت طبق ماده 26 قواعد «رأي مبتني بر تراضي» صادر مي‎شود.
رأي ممكن است به صورت «جزئي» باشد يعني قسمتي از دعوي را مورد تصميم‎گيري قرار داده باشد، و بقيه موضوعات را به رسيدگي‎هاي بعدي موكول كند؛ يا ممكن است «نهايي» كه شامل كل دعوي مي‎شود.

(3) ابلاغ رأي
دبيرخانه مسؤول ابلاغ رأي داوري است طبق ماده 25 (3) قواعد طرفين مي‎پذيرند كه شيوة ديگري براي ابلاغ رأي لازم نيست. مطابق ماده 28 (1) قواعد پس از اين كه دبيرخانه اطمينان حاصل نمود كه هزينه‎هاي داوري اتاق به صورت كامل پرداخت شده، رأي را ابلاغ مي‎كند. يك نسخه رأي در دبيرخانه ديوان اداري اتاق توديع مي‎شود و اگر طرفين نسخ اضافي بخواهند، آن را تصديق و به ايشان تسليم مي‎نمايد.
مطابق ماده 28 (6) قواعد، رأي داوري قطعي و لازم‎الاجرا است و طرفين با مراجعه و قبول قواعد داوري اتاق حق خود را براي اعتراض و استيناف‎خواهي نسبت به رأي صادره ساقط مي‎كنند ـ البته تا جايي كه اين اسقاط حق قانوناً ممكن باشد كه در اين مورد قبلاً توضيح كافي داده‎ايم.

(4) اصلاح و تفسير رأي
يكي از نوآوريهايي كه هنگام تجديد نظر در قواعد داوري اتاق در سال 1998 انجام شده، اين است كه رأي داوري قابل اصلاح و تفسير است و هم مرجع داوري و هم هر يك از طرفين مي‎توانند ظرف 30 روز از تاريخ ابلاغ رأي تقاضا كنند كه اشتباهات نگارشي يا محاسباتي كه احياناً در رأي وجود دارد اصلاح شود يا اگر قسمت‎هايي از آن مبهم است، تقاضاي تفسير رأي را بكنند (ماده 29 قواعد). درخواست اصلاح يا تفسير رأي بايد به طرف مقابل ابلاغ و فرصتي ـ كه به هر حال بيش از 30 روز نخواهد بود ـ به او داده شود كه اظهارنظر نمايد و سپس مرجع داوري به تقاضاي مذكور رسيدگي مي‎نمايد. رأي اصلاحي يا تفسيري مرجع داوري بايد ظرف 30 روز صادر شود و جزء رأي اصلي محسوب مي‎شود و همان تشريفات مربوط به صدور رأي اصلي ـ مانند بررسي توسط ديوان و ابلاغ از طريق دبيرخانه ـ در مورد رأي اصلاحي و تفسيري نيز اجرا مي‎شود (ماده 29 (3) قواعد).

(5) اجراي رأي داوري
گفتيم آراء داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي قطعي و لازم‎الاجرا است (ماده 28 (6) قواعد). اما لازم‎الاجرا بودن رأي غير از اجراي آن است و در صورتي كه محكوم عليه حاضر نشود طوعاً مفاد رأي را اجرا نمايد، ناچار بايد به محاكم داخلي كشور محل اقامت يا محل وقوع اموال او مراجعه و درخواست شناسايي و اجراي رأي را به عمل آورد. اجراي رأي داوري در اين مرحله موكول و محول به قوانين داخلي كشور محل اجرا است كه تا چه حد آن را معتبر بشناسد و شناسايي نمايد و سپس دستور اجرا (اجرائيه) صادر نمايد.
سازمان داروي اتاق بازرگاني ابزار اجرايي براي اين كه رأي داوري را به اجار درآورد، ندارد. معذلك مطابق ماده 35 قواعد داوري، مرجع داوري و ديوان داوري اتاق مساعي لازم را براي اين كه رأي اجرا شود به عمل مي‎آورد كه منظور بيشتر اقدامات اداري است تا قضايي و اجرايي. اصولاً مسأله اجراي آراء داوري موكول به قوانين و مقررات كشور است كه از محاكم آن درخواست شناسايي و اجراي رأي مي‎شود. در حال حاضر مهمترين سند بين‎المللي كه در مورد اجراي آراء داوري خارجي وجود دارد، «كنوانسيون 1958 نيويورك در مورد شناسايي و اجراي احكام داوري خارجي» است كه بسياري از كشورها به آن ملحق شده‎اند و جزو قوانين داخلي آنها محسوب مي‎شود. در اين كنوانسيون نحوه اجراي آراء داوري خارجي و شرايط آن، و نيز موارد عدم شناسايي و عدم اجراي رأي مشخص شده است. در صورتي كه رأي با ايرادات اساسي مواجه باشد (مانند تجاوز داور از حدود اختيارات ـ يا نقض نظم عمومي و …) قابل شناسايي و اجرا نيست. اين كنوانسيون رويهم رفته تسهيلات و امكانات فراواني براي اجراي آراء داوري قائل شده است.(56)
علي‎رغم ضرورت آن، متأسفانه ايران هنوز عضو اين كنوانسيون نشده ولي بررسي‎هايي براي عضويت و قبول آن در دست انجام است. در حال حاضر اگر يك رأي داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي براي اجراء به محاكم ايران تسليم شدو، مشمول قوانين و مقررات عمومي مربوط به اجراي احكام خارجي است (مانند ماده 169 قانون اجراي احكام مدني مصوب سال 1356 و نيز مواد 972 به بعد قانون مدني). البته مواد 33 و 34 قانون داوري تجاري بين‎المللي ايران (مصوب آذر 1376) مقرراتي براي اجراي احكام داوري پيش‎بيني نموده كه خاص داوري‎هاي بين‎المللي است كه در ايران برگزار مي‎شود. معذلك مي‎تواند به عنوان موازين و اصول حقوق ايران در مورد اجراي احكام داوري بين‎المللي مورد عمل قرار گيرد و بر رويه قضايي است كه مادام كه ايران به كنوانسيون مذكور ملحق نشده، ابهامات موجود در اين زمينه را مرتفع سازد.

منابع:

1-International Chamber of Commerce (ICC).
2 ـ همزمان با تحرير اين مقاله،قواعد جديد داوري اتاق هم به فارسي ترجمه شده كه در قسمت اسناد بين‎المللي همين شماره مجلة حقوقي آورده‎ايم.
3-Non-Government Organization.
4-World Trade Organization.
5-Organization for Economic Cooperation and Development.
6-United Nations Council for Trade and Development.
7-World Council.
8-Executive Board.
9-International Secretariat.
10 ـ در بين انواع مقررات متحدالشكل تجاري كه اتاق بازرگاني تدوين كرده، رايج‎تر و مهم‎تر از همه «مقرات و رويه‎هاي متحدالشكل اعتبارات اسنادي بانكي» است كه تقريباً كليه بانكهاي سراسر جهان (منجمله بانكهاي ايران) سالها است عمليات اعتبار اسنادي خود را در قالب همين مقررات انجام مي‎دهند. اين مقررات اصطلاحاً UCPD 500 ناميده مي‎شود (Uniform Practices and Customs of Documentary Credits, ICC Pub. NO. 500) و كميتة ايراني اتاق آن را به فارسي ترجمه و منتشر كرده است. نيز مي‎توان به مقررات متحدالشكل مربوط به «تحويل كالا» در قراردادهاي خريد و فروش بين‎المللي اشاره كرد كه «اينكوترمز» (International Commercial Terms) نام دارد و حالتهاي مختلف «تحويل كالا» (delivery) را كه در تجارت بين‎المللي متداول تعريف كرده و تكاليف و تعهدات هر يك از خريدار و فروشنده را در هر حالت مشخص نموده است. آخرين اصلاحيه اين مقررات موسوم به «اينكوترمز 2000» است كه توسط كميته ايراني اتاق به فارسي نيز ترجمه و منتشر شده است. مقررات متحدالشكل مربوط به ضمانتنامه‎هاي بانكي غيرمشروط (عندالمطالبه) موسوم به Uniform Rules for Demand Guarantees نيز از جمله مقررات ديگري است كه اتاق بازرگاني بين‎المللي براساس رويه‎ها و عرفهاي بانكي و تجاري جمع‎آوري و تدوين كرده است. از نظر حقوقي، الزام‎آور بودن اين مقررات ناشي از آن است كه به صورت «شرط ضمن قرارداد» مورد توافق طرفين قرار مي‎گيرد.
11-Arbitration.
12-Conciliation.
13-Expertise.
14-Mediation.
15-Fact-Finding.
16 ـ بين داوري با كارشناسي و سازش و ميانجيگري چه از حيث نحوه انجام آنها و چه از حيث آثار هريك، تفاوتهايي وجود دارد كه مهم‎ترين آنها عبارت است از اين كه نتيجه رسيدگي در داوري كه بصورت رأي صادر مي‎شود، نسبت به طرفين لازم‎الاجرا است و كليه آثار مترتب بر «رأي» را دارد و بنابراين واجد «اثر امر مختومه» نيز هست. در حالي كه نتيجه رسيدگيهاي شخص ثالث در شيوه سازش، ميانجيگري يا كارشناسي في‎نفسه الزام‎آور نيست بلكه برحسب مورد حاوي پيشنهادها يا داده‎هايي براي حل و فصل اختلاف است كه طرفين مي‎توانند آن را بپذيرند و اجرا كنند يا كنار گذارند؛ و به هر حال مسلماً آثار حقوقي رأي را ندارد. بديهي است اگر طرفين بپذيرند آن را رعايت كنند، طبعاً متعهد به اجراي آن مي‎باشند.
17 ـ اتاق بازرگاني بين‎المللي، علاوه بر شيوه داوري، روش سازش (Conciliation) را نيز براي حل و فصل دعاوي تجارت مناسب تشخيص داده و آن را تشويق و ترويج مي‎كند و حتي قواعدي براي استفاده از شيوه سازش نيز تدوين كرده و آن را طوري سازماندهي كرده است كه تحت نظارت اتاق انجام شود. «قواعد سازش» كه اتاق تهيه و تدوين نموده و در حال حاضر مورد استفاده است، آخرين بار به سال 1988 مورد بازبيني و اصلاح قرار گرفته است. ترجمه فارسي اين قواعد سازش را نيز در بخش اسناد بين‎المللي، همين شماره ملاحظه مي‎كنيد.
18 ـ داوري اساساً مبتني بر تراضي است (consensual) اما در پاره‎اي موارد «داوري قانوني» نيز وجود دارد (Statutory) كه قانونگذار بعضي جنبه‎هاي داوري را از قبل معلوم كرده است ـ مانند آنچه در قانون داوري لندن (1997) پيش‎بيني شده است ـ مع‎ذلك حتي در همين موارد نيز شروع و انعقاد داوري مبتني بر توافق اوليه طرفين است و با داوري اجباري (Compulsory) فرق مي‎كند. داوري اجباري در حقوق داخلي قابل تأسيس است كه قانونگذار مقرر كرده باشد بعضي دعاوي خاص بايد از طريق داوري حل و فصل شود.
19-Amiable compositeur.
20-Ex aequo et bono.
21-Independent and impartial. (مستقل و بيطرف)
22-Multy-party arbitration.
23 ـ اساسنامه ديوان داوري اتاق و قواعد داخلي آن، ضميمه‎هاي شماره 1 و شماره 2 قواعد داوري اتاق است كه متن انگليسي آنها را همراه با ترجمه فارسي در بخش اسناد بين‎المللي آورده‎ايم.
24-International Cout of Arbitration of ICC.
25-Committee of the Court.
26 ـ ماده 35 قواعد داوري در اين زمينه مي‎گويد ديوان داوري اتاق و مرجع داوري مربوط (داور يا داوران در هر پرونده) كليه مساعي لازم را براي اين كه رأي داوري قانوناً قابل اجرا باشد، انجام مي‎دهند.
27 ـ عنوان ماده 27 قواعد ديوان چنين است:
“Scrutiny of the Award by the Court” و در پايان ماده مذكور آمده است: «مادام كه ديوان داوري، رأي را از نظر شكلي تأييد نكرده، مرجع داوري نمي‎تواند اصدار رأي كند». كه آشكارا مفهوم تأييد و تصويب شكلي رأي توسط ديوان داوري از آن برمي‎آيد.
28 ـ مثلاً مطابق ماده 9 (2) قواعد، دبيركل مي‎تواند پس از معرفي داور يا داوران توسط طرفين و در صورتي كه داور مربوط اعلاميه مبني بر مستقل بودن خود را بصورت بدون قيد و شرط صادر كند يا اگر مشروط باشد، مورد اعتراض طرفين قرار نگرفته باشد، داور را تأييد و نصب نمايد، در حالي كه در قواعد قبلي تأييد و انتصاب داوران در همه حالت‎ها با ديوان داوري بود. يا مطابق ماده 13 قواعد، دبيرخانه پيش‎پرداخت موقت هزينه‎‎هاي داوري را براي مرحله مقدماتي رسيدگي تا مقطع تهيه قرارنامه داوري تعيين مي‎كند و همين كه اين هزينه را دريافت كرد، پرونده را به داور يا داوران تسليم مي‎نمايد تا وارد مرحله تهيه قرارنامه داوري شود، در حالي كه در مقررات قبلي تعيين كل هزينه‎ها تا پايان داوري با ديوان داوري بود و مادام كه نيمي از آن وصول نمي‎شد پرونده به هيأت داوري تسليم نمي‎شد.
29-Ad hoc.
30-Instutional.
31 ـ تهيه و تدوين قواعد داوري و مقررات رسيدگي براي هر مورد داوري، كار مهم، حساس و در عين حال وقت‎گيري است. نوشتن قواعد داوري يك كار تخصصي و فني است كه بايد به حقوقدانان و اهل فن سپرده شود و از عهده اصحاب دعوي كه تجّار يا بازرگانان هستند برنمي‎آيد. به همين لحاظ و براي تسهيل كار بوده كه آنسيترال (كميسيون حقوق تجارت بين‎الملل سازمان ملل ـ UNCITRAL) در سال 1976 مبادرت به تهيه يك سلسله قواعد داوري كرده كه در داوريهاي موردي استفاده شود و طرفين يا داوران مي‎توانند قواعد مذكور را براي انجام داوري موردي برگزينند يا اگر لازم مي‎دانند متناسب با وضع دعوي و داوري، اصلاحات و تغييرات لازم را در آن اعمال نمايند. ديوان داوري ايارن ـ ايالات متحده از قواعد داوري آنسيترال استفاده مي‎كند (براي ملاحظه متن قواعد داوري آنسيترال، رك. دكتر محسن محبي، «بيانيه‎هاي الجزاير و ديوان داوري»، انتشارات خط سوم، 1378).
32-American Association of Arbitration (AAA).
33-Arbitration Institute of Ostokholum Chamber of Commerce.
34-Court of Arbitration of London.
35-City of London.
36-Association of Chartered Arbitrators.
37-International Centre for the Settlement of Investment Disputes (ICSID).
اين مركز داوري براساس كنوانسيون واشنگتن 1965 در مورد حل و فصل اختلافات ناشي از سرمايه‎گذاري بين دولتها و اتباع ساير دول تشكيل شده است. براي ملاحظه متن كنوانسيون، رك. مجله حقوقي، شماره ششم، تابستان و پاييز 1365.
38 ـ در مورد سلب حق اعتراض به رأي داوري بايد توجه داشت كه در ماده 28 (6) قواعد داوري ذكر شده «تا جايي كه بتواند حق اعتراض به رأي را معتبراً ساقط كرد، طرفين اين حق را اسقاط مي‎كنند». نكته آن است كه در بعضي كشورها صرف توافق طرفين در قطعي و غيرقابل اعتراض بودن رأي كافي نيست كه رأي صادره با هر مضموني و هر حكمي قطعي و لازم‎الاجرا شود. زيرا گاه ممكن است رأي داوري برخلاف قوانين آمره و نظم عمومي و اخلاق حسنه آن كشور باشد و از اساس باطل باشد، يا احياناً داور يا داوران از اختيارات و صلاحيت خود تجاوز كرده و نسبت به موضوعي رأي داده باشند كه يا قابل داوري نبوده يا از اصل به داوري ارجاع نشده است. در چنين حالتي، طرفين نمي‎توانند به صرف توافق، اجراي قانون آمره آن كشور را كنار گذارند يا نقض نظم عمومي را ناديده بگيرند. بلكه توافق ايشان در اسقاط حق اعتراض بايد مورد شناسايي و تأييد قانون نيز باشد.
39 ـ در مورد اجراي آراء داوري، رك. مباحث بند ج در قسمت سوم.
40-Terms of reference.
41 ـ سازمان داوري اتاق در حال حاضر مشغول بررسي و تهيه مقرراتي است كه براي رسيدگي به «دعاوي كوچك» (small claims) مورد استفاده قرار گيرد. هدف آن است كه در اين قبيل دعاوي مقررات سهل‎تر و سريع‎تر براي رسيدگي وضع شود و نيازي به رعايت مقررات مفصل داوري نباشد.
42 ـ مثلاً به موجب ماده 17 قانون بورس اوراق بهادار مصوب 1345، اختلافات بين كارگزاران بورس و خريداران يا فروشندگان به يك هيأت داوري سه نفره ارجاع مي‎شود كه متشكل از داوران منصوب بانك مركزي، اتاق بازرگاني و دادگستري است. علاوه بر اين، به موجب مواد 9 به بعد (فصل سوم) قانون برنامه سوم اقتصادي، اجتماعي و فرهنگ مصوب 17/1/1379 مقرر شده سهام شركتهاي بخش دولتي با رعايت شرايط خاصي به بخش خصوصي و تعاوني فروخته شود. سپس در ماده 20 همان قانون پيش‎بيني شده و «رسيدگي، اظهارنظر و اتخاذ تصميم در مورد شكايت اشخاص حقيقي و حقوقي از هريك از تصميم‎ها در امر واگذاري در صلاحيت هيأت داوري است…» اين هيأت داوري هفت نفره است كه پنج نفر از اعضاي آن با تصويب هيأت وزيران براي مدت شش سال منصوب مي‎شوند و دو نفر ديگر عبارتند از رئيس اتاق بازرگاني و رئيس اتاق تعاون.
43-Competence du competence.
44 ـ استقلال شرط داوري از قرارداد اصلي در ماده 6 (4) قواعد داوري اتاق آمده كه مي‎گويد: «… صرف اين ادعا كه قرارداد اصلي ]كه شامل شرط داوري است[ باطل و بي‎اعتبار است، يا قراردادي وجود نداشته، صلاحيت مرجع داوري را متوقف نمي‎كند، مشروط به اينكه مرجع داوري اعتبار موافقتنامه داوري را احراز نمايد…».
45 ـ رك. ص 53 به بعد همين مقاله.
46-Multy-party arbitation.
47 ـ چند سال قبل كه در يك داوري چند طرفه (معروف به پرونده «دوتكو») طرف‎هاي متعدد نتوانسته بودند داور مشترك معرفي كنند و به همين لحاظ ديوان يك نفر داور را بجاي ايشان منصوب كرده بود. اما طرف مقابل ايشان داور اختصاصي خود را داشت. طرفهاي متعدد به اين وضع اعتراض كردند و به دادگاه پاريش مراجعه و مدعي شدند كه تساوي نسبت به طرفين رعايت نشده و طرف مقابل كه توانسته داور خود را انتخاب و معرفي كند، وضع بهتر و ممتازي پيدا كرده است. اين موضوع تا ديوان عالي كشور فرانسه پيش رفت و ديوان كشور هم نظر ايشان را پذيرفت و اعلام كرد اگر قاعده رفتار مساوي با طرفين مخدوش شود، خلاف نظرم عمومي فرانسه است. همين تصميم ديوان كشور كه در پرونده «دوتكو» اتخاذ شده بود و به همين نام هم معروف شده،موجب شد ديوان طي بخشنامه‎اي اعلام كرد در داوري‎هاي چند طرفه اگر يكي از طرفين نتواند داور خود را مشتركاً معرفي كند، كل هيأت داوري توسط ديوان داوري تعيين و منصوب خواهد شد. بعداً كه قواعد اصلاح شد همين مطلب به صورت ماده 10 فعلي درآمده است. رك.
Dutco, Siemense AG and BKMI Industriaen Legal GMBH vs. Auto contraction C , French Cour de Cassacion, l ch. Civile, 7 jan. 1992.
48-Trancuated tribunal.
49-Appointing authority.
50 ـ نمونه‎هايي از محاسبه هزينه‎هاي داوري در دعاوي با خواسته‎هاي مختلف، در جدول نمونه ضميمه شماره 3 قواعد داوري اتاق در مورد جدول هزينه‎هاي داوري آمده است كه در بخش اسناد بين‎المللي همين شماره مجله حقوق چاپ شده است.
51 ـ رك. دكتر سيّد جمال سيفي، «قانون داوري تجاري بين‎‎المللي ايران همسو با قانون نمونه داوري در قوانين موضوعه ايران و دستاورد آن در وزه داوري بين‎المللي»، مجله تحقيقات حقوقي، (ويژه اولين كنفرانس بين‎المللي داوري) شماره 27 ـ 28، پاييز و زمستان 1378، ص 13.
52 ـ «قرارنامه داوري» ترجمه terms of reference يا
act de mission فرانسه است كه همانطور كه اشاره شد، حاوي شرح وظايف و مأموريت داوران است اين اصطلاح براي شرح وظايف كارشناس يا هر شخص ديگر كه مأموريت مشخص دارد نيز به كار مي‎رود. اين اصطلاح به «قرار داوري»، «داوري نامه»، «موافقتنامه داوري» و «سند داوري» نيز ترجمه شده است. اما به گمان ما «قرارنامه داوري» براي آن مناسب‎تر است زيرا هم از خلط آن با قرارداد يا موافقتنامه داوري كه توافق اوليه طرفين در ارجاع به داوري است جلوگيري مي‎كند و هم خصلت الزام‎آور آن را مي‎رساند، و بهتر افاده مقصود مي‎كند.
53 ـ پديدة «قرارنامه داوري» خاص داوري اتاق بازرگاني بين‎المللي است و ريشه در يكي از الزامات حقوقي دادرسي فرانسه دارد و از معدود مواد انعكاس حقوق فرانسه در نظام داوري اتاق است. توضيح اين كه برخلاف سيستم حقوق عرفي، مطابق قوانين سابق فرانسه مادام كه اختلاف عملاً بوجود نيامده ارجاع آن به داوري ممكن نبود، در نتيجه صرف موافقتنامه داوري يا درج شرط داوري در قرارداد در مورد اختلافات و دعاوي احتمالي كه ممكن است در آينده حادث شود براي التزام به داوري كافي نبود بلكه پس از بروز اختلاف نيز بايد طرفين موافقتنامه داوري پيشين را تنفيذ و تأييد يا در واقع مجدداً منعقد كنند. تنظيم قرارنامه داوري كه ضمن آن طرفين ملزم مي‎شوند مطابق قواعد داوي اتاق عمل كنند، به معناي همين تنفيذ يا انعقاد مجدد است و براي رفع همين اشكال تعبيه شده است. رك.
Gillis Wetter, “The Present Status of the International Court of Icc-An Appraisal”, American Review of Int’l Arbt., vol. l, No. l, 1990.
54 ـ رك. مباحث بند 2ـ2ـ ب از قسمت 2 اين مقاله (ص 53 به بعد).
55 ـ مرجع داوري در صورتي مي‎توان بدون ذكر دلايل رأي دهد كه طرفين به او اجازه داده باشند به صورت داوري كدخدامنشي يا براساس عدالت و انصاف رسيدگي نمايند (ماده 17 (3) قواعد).
56 ـ براي ملاحظه متن كنوانسيون مذكور، رك. مجله حقوقي، شماره 14ـ15،بهار و زمستان 1370، اسناد بين‎المللي.
 

توسط |2012-07-19T22:30:15+03:30ژوئن 11th, 2012|مقالات داوری|بدون ديدگاه

ثبت ديدگاه